محترم سرمحقق عبدالرحمن حکیمزاد یکی از نویسنده گان و محققین قابل افتخار جامعه ما شمرده می شوند که برعلاوه نوشته ها و تحقیقات علمی، همکاری چند دهه شان با مطبوعات تمایز کاری وی است. نظریات وی در رابطه با «شهید ګهیځ» و پیشنهادات ایشان در این رابطه قابل قدر است که با سپاس از وی، آن را به محضر خواننده گان محترم تقدیم می داریم. «انجمن نویسنده گان و ژونالیستان ګهیځ»
افغانستان، به علت موقعیت جغرافیایی اش در منطقه، از ویژگیهای بخصوصی برخوردار است؛ که نقطهی تقاطع، میان تمدنهای شرق و غرب بوده است و باشندگان آن کمتر در آرامش و امنیت به سر برده اند.
فضای این محیطِ سراسیمه و مضطرب، بالای شهروندانش تأثیر مستقیم داشته است و از آنها، مردمانی به میان آورده است که صفاتی چون: یکه تازی، خود پسندی، جنگجویی، بیگانه ستیزی، شعار پسند و خود کامگی را با خود دارند.
هرکس در صدد آنست تا فکر، اندیشه، برداشت و موقف وی کرسی نشین شود و حاضر به پذیرش نظر دیگر نیست و در یک کلام: شخص معارض و جریان مخالف را نمیپذیرند و به بهانههای مختلف و وسایل مختلف به حذف وی میپردازند که تاریخ معاصر کشور شاهد این ادعا است.
یاد آوری این مطلب، به معنای نادیده گرفتن مواصفات نیک مردمان این مرز و بوم نیست ولی واقعیت تلخ تاریخ ما، گویای این واقعیت است که نمی توان از آن چشم پوشید.
یکی از بُرهههای تاریخی کشور مان که از متن آن شخصیتها و جریانهایی سر بلند کردند که بعدها باعث سرازیر شدن سیلاب خون در کشور شدند و افغانستان را در دام کشورهای بزرگ انداختند، دههی دموکراسی (۱۳۴۳- ۱۳۵۲ مطابق ۱۹۶۳- ۱۹۷۳) می باشد. در این دوره فعالیت احزاب چپی آغاز شد که با استفاده از فضای به میان آمده، دست به فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی زدند که در مغایرت با دین، عقیده و فرهنگ مردم مسلمان ما بود.
اما این همه تلاش گروه های اسلامی، در مقایسه با وسایل دست داشتهای جریانهای چپی که علاوه بر نشریههای دولتی، نشریه هایی چون: پرچم، خلق، افغان ملت و شعلهی جاوید را نیز در اختیار داشتند و از آن طریق اندیشههای خود را به نشر میرساندند، تلاش آنها کمرنگ بود.
برای مقابله به هجمهی جریانهای چپی و الحادی، جوانان مسلمان تصمیم گرفتند که نشریهیی را به دست نشر بسپارند تا ضمن معرفی واقعی سیمای اسلام، به شبهاتی که از سوی پیروان مکتب الحاد مطرح می شد، پاسخ دهند؛ لذا برای این کار الحاج استاد منهاج الدین ګهیځ -رحمه الله- که از اعضای مخفی (جوانان مسلمان) بود (۱) کمر همت بست و با قبول تمام خطرات به نشر جریدهی ګهیځ پرداخت. جریدهی گهیځ آیینهی تمام نمای فکر اسلامی بود که توسط اقلام جوانان مسلمان فعالیت میکرد. نبشته های به روز و انقلابی آن در فاصلهی اندک، در جامعهی افغانی راه پیدا کرد، شایقین زیادی را به خود جلب نمود و باعث بیداری اسلامی قشر تحصیل کرده شد.
درین مقاله ی مختصر، گذری داریم بر نقش نشریهی گهیځ در بیداری جوانان افغان، به این امید که مردمان امروز مان از تاریخ مبارزات فرهنگی شخصیتهای دیروز خود آگاهی یابند و برای آیندهی بهتر خود دست به کار شوند:
گهیځ کی بود؟
منهاج الدین ګهیځ فرزند قاضی برهان الدین، باشنده اصلی چارتوت خان آباد ولایت کندز بود که در سال ۱۹۲۲ در فیض آباد بدخشان به دنیا آمد. پدرش قاضی برهان الدین، عالم دین بود که در وقت تولد فرزندش در بدخشان وظیفه داشت. وی مسؤولیت جریده خان آباد را به دوش داشت. (۲)
منهاج الدین علوم متداول دینی را در همانجا فراگرفت، سپس به لیسه خان آباد شامل شد و از آن پس به کابل رفت، شامل دارالمعلمین شد که در پغمان موقعیت داشت. وی پس از فراغت، نخست بحیث معلم تقرری حاصل نمود. (۳) ولی با در نظرداشت شرایط آن روزگار و گستاخیهای پیهم کمونیستها و برای تبلیغ اسلام به روزنامه نگاری روی آورد. او به زبانهای فارسی و پشتو مینوشت. نشریه گهیځ، بتاریخ، ۶ دلو، سال ۱۳۴۷ به فعالیت نشراتی شروع کرد. (۴)
منهاج الدین به علت فعالیت فرهنگی ناب اسلامی که از لابلای آن ماهیت اصلی کمونیزم را به معرفی میگرفت، هدف دشمنان اسلام و وطن قرار گرفت و در حالیکه با مهمانانش در منزلش واقع چهاردهی کابل می زیست، توسط یک دستهی مسلح از دشمنان اسلام و افغانستان با فیرهای تفنگچه در حالی به شهادت رسید که با دو نفر از مهمان خود مصروف صحبت و صرف غذای شب بود. این واقعهی دلخراش به اساس لوحهای که بالای قبرش نصب شده است ۱۵ سنبله سال ۱۳۵۱ به وقوع پیوسته است.
ګهیځ در گرداب اندیشههای مارکسیزم و سیکولاریزم:
زمانی استاد منهاج الدین ګهیځ -رحمه الله- به فعالیت فرهنگی شروع کرد که کشور ما، میدان رقابتهای پیروان خط مارکسیزم شرق و سیکولاریزم غرب بود. هر کدام میکوشیدند تا مردم متدین ما را بطرف اندیشهی خود سوق دهد؛ زیرا در آن زمان: وضع مذهبی و اسلامی ملت ما تأثر آور و رقت بار بود، رسم و رواجهای غیر اسلامی، ملت ما را به سختی تحت تأثیر آورده بود.
فامیلهای مسلمانی که در زندگی و شخصیت اسلامی خود از اثر نفوذ رسوم باطله و مدنیت دروغین و رسوای امروز مصؤون مانده باشند، خیلی کم یافت میشد. در زندگی اجتماعی و سیاسی مردم اثرات کمی از تبلیغات اسلامی به چشم می خورد؛ در مورد تعمیل احکام شریعت اسلامی، غفلت عمومی حکم فرما بود. (۵) نظام حاکم شرایط را طوری عیار ساخته بود که در ادارات دولتی عمل به شعایر اسلامی و اسلامگرایی نوعی واپس گرایی و عقب ماندگی محسوب میشد.
به آنها اصطلاح عقب مانده و مرتجع به کار برده میشد. استهزاء به مظاهر دینی در میان محصلان کمونیست و غربگرا نُقل مجالس بود بگونهی مثال: آن قسمت لیلیهی پوهنتون کابل را که محصلین فاکولته شرعیات در آن بود و باش داشتند، از روی اهانت و تمسخر و استهزاء (هندوگذر) نام گذاشته بودند، چرا که دانشجویان فاکولتهی شرعیات، آن زمان بیشتر دستار و ریش داشتند و هندوهای کشور نیز دارای ریش بودند و عمدتاً عمامه به سر میکردند. در تمام ادارات دولتی، پوهنتون کابل و بسیاری از مکاتب اناثیه یک زن و یا دختر محصل و متعلمه یا معلمه و خانم کارمند ملبس با لباس کامل حجاب اسلامی وجود نداشت، بی حجابی و بی حیایی برای عدهای از زنان تحصیل کرده جامعه، مُد روز شده بود و نشانهی ترقی و تمدن بود.
درین دوره، کمونیستها و لائیک ها در تبلیغات ضد دینی شان دست باز داشتند و از طریق نشریههای رسمی شان چون: خلق و پرچم و شعله که در مطابع دولتی و از پول بیت المال به چاپ می رسیدند و حتی از طریق مطبوعات حکومتی به نشر و اشاعه و ترویج افکار الحادی و اندیشههای کمونیستی می پرداختند. در این جراید و نشریات به صراحت به اسلام و مسلمین اهانت صورت میگرفت و هتک حرمت میشد که ماجرای درود گفتن به لینن در نشریه پرچم و انتشار کارتون مرد نُه زنه در روزنامۀ دولتی اصلاح (که هدف آن توهین به پیامبر اسلام بود) نمونههایی از این گونه اقدامات علنی و اهانت آمیز کمونیست ها به اسلام و معتقدات مسلمانها محسوب میشد. (۶)
در برابر تمامی این بی حرمتیها، یگانه نشریهیی که جبهه مبارزهی همه جانبه را باز نمود، جریدهی ګهیځ بود که با قلم و قدمش در راه تنویر جامعه و معرفی اسلام اصیل و پخش و جهانبینی اسلام مبارک شروع به کار و مبارزه کرد که دشمنان اسلام بدستیاری رژیم لیبرال شاهی در گوشه و اکناف کشور فعالیتهای ضد اسلامی شانرا در رابطه به پخش افکار و مکاتب غیر اسلامی و ضد بشری گسترش داده و اکثر آنانی که با داشتن القاب بلند و بالا توقع حرکت و مبارزه از ایشان می رفت، در خواب عمیق غفلت فرو رفته بودند.
شهید ګهیځ، با نشر و پخش هفته نامه ګهیځ در واقع ارگان نشراتی را برای نهضت اسلامی افغانستان اساس گذاشت تا نخبگان و تیوریسنهای نهضت جوان اسلامی افغانستان از آن طریق اهداف و مرام پاک شانرا به مردم کشور خود برسانند. (۷)
ګهیځ در سنګر دفاع از اسلام:
ګهیځ، بحیث یگانه رسانهی رسالتمند در کشور، به رغم تمام مشکلات و موانعی که در مسیر وی و همفکرانش بود، با جرئت کامل از ارزشهای اسلامی دفاع نمود و آنرا وجیبهی اولیهی دینی خود میدانست؛ وی از روز اول مبارزهی فرهنگی، گروهی از نویسندگان متعهد را دور خود جمع کرد که برای اسلام آماده ی قربانی وقت، مال و جان، خود بودند و از ملامت و سرزنش کسی بیم نداشتند. استاد ګهیځ در یک وقت در برابر چندین جبهه در کار و زار بود، هم با استبداد داخلی، هم با افکار غیر دینی جریانهای اسلام ستیز و هم با استعمار.
وی در یکی از شماره های جریده ګهیځ نوشت: «وجیبه هر فرد افغان است تا خاک خود را از شر استعمار، هر استعماری که باشد، حفظ نماید». (۸) وی آنچنانکه از دین ستیزان متنفر بود، بیش از آن در برابر استعمار گران نیز حساس بود و با قلم درشت، پیامش را که پیام ملت مسلمان افغانستان بود، به سمع زمامداران و ملت می رساند: «اجنبی ها را باید در مملکت به نظر شک ببینیم، ولو به لباس مبلغین وارد شوند. طوریکه تجار شان برای چور کردن سرمایه ما میآیند، و سیاحین امراض جسمی و اخلاقی بما تحویل میدهند، شاید به مبلغین توطئه علیه وحدت ملی و تزلزل در عقاید، سپرده شده باشد». (۹)
ملاحظه مینماییم که شهید منهاج الدین ګهیځ -رحمه الله- در کنار دغدغهی حفظ ارزشهای اسلامی، پاسداری از تمامیت ارضی کشور را نیز مسؤولیت خود می دانست و برای حفظ استقلال از انواع استعمار زمینی، فرهنگی و دینی تلاش می ورزید، دولت را از خطریکه تهدیدش میکرد، هشدار میداد و ملت را بیدار میساخت تا خواب غفلت را کنار زده و متوجه وجایب دینی و ملی خود باشند. وی میگفت: «حریت و استقلال را از برکت اسلام نایل شدیم و یگانه وسیلهی صیانت آن اعتصام به حبل المتین اسلام است». (۱۰)
استاد در لابلای صفحات مختلف ګهیځ مطالب ارزشمندی را که ابعاد مختلف زندگی را در بر میگرفت، در تبانی با همکاران قلمیاش می گنجانیدند که هر کدام آن برای خواننده پیامی را القاء می نمود و بطرف خود جلب مینمود.
ګهیځ در برابر تهاجم افکار وارداتی شرق و غرب:
آوانی که استاد منهاج الدین ګهیځ، به فعالیت فرهنگی شروع کرد که بازار سرازیر شدن افکار بیرونی توسط اعمال آنها که به بهانههای تحصیل و نشستهای تبادل فرهنگی به کشورهای خارجی در رفت و آمد بودند و از افکار و اندیشههای میزبانان متأثر شده بودند، حین بازگشت به کشور که قاطبهی ملت در بیسوادی مطلق، مسایل دینی و فرهنگی قرار داشتند، چیزهایی را که آموخته بودند، طوطی وار به جوانان در محافل و ملاقاتها القاء می نمودند، جوانان بیچاره که از دین جز بخشی از عبادات را مختصر و آنهم بصورت ناقص یاد داشتند و کُلاً غرق خرافات بودند، به امید اینکه اندیشهی جدید، پیام نوی با خود داشته باشد، بدون تأمل به ابعاد و پیامدهای آن، آنرا قبول می کردند و جهت تبلیغ و اشاعهی آن تلاشهای زیادی را به خرج میدادند.
جوانان و دانشجویان به حدی میخانیک مطالب عرضه شده را به حافظهی خود سپرده بودند و آنرا حرف به حرف به دیگران انتقال می دادند که مخاطب خود را در نظر نمی گرفتند بلکه آنچه از حفظ داشتند، آنرا به آنها می رساندند، چنانچه در کنفراسهایی که محصلان و اساتید می بودند، به آنها چنین خطاب میکردند: کارگران جهان متحد شوید.
با توجه به اوضاع آشفتهی کشور به ویژه مراکز علمی که به پایگاه مبارزات علنی روشنفکران مسلمان و سیکولران چپی به شمول: خلق، پرچم، شعله و سفزا و راوا و حتی مدافعان نظام حاکم شاهی، تبدیل شده بود، شهید منهاج الدین جهت بلند بردن سطح آگاهی دینی شهروندان کشور، معرفی اندیشه و افکار ماده پرستان و رد شبهات دشمنان اسلام، جریدهی ګهیځ را روی دست گرفت که بدون تردید در خطوط ترسیم کردهاش پیروز شد و باعث بیداری قشر کتابخوان و روشنفکران گردید که به تبع این آگاهی به اقشار دیگر جامعه نیز سرایت کرد.
اگر شمارههای جریدهی اسلامی و متعهد ګهیځ را مرور کنیم به خوبی پی میبریم که وی در طرح کلیشه و مطالب منتشرهی آن از دقت تمام کار گرفته بود. بگونهی مثال: برخی عناوین درشت آنرا که در شماره های مختلفش گنجانیده است، نام میبریم: «اسلام او کورنۍ، حکومت او کورنۍ، از ابویوسف به هارون الرشید، علم، خداوند را اینگونه معرفی میکند، د قصاب لمن، از ما به جوانان، اسلام بهترین مسلکهاست، الحاد و آثار آن در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، د لوی اختر لوی پیغام، و اینهم سوسیالیزم، اسلامی نړۍ و غیره.
مطالب منتشرهی ګهیځ در افشای مکتب کمونیزم، شناخت اسلام، کم کاریهای دولت، مسؤولیت جوانان و بیداری ملت مسلمان افغانستان تا حدود زیادی ممد واقع شد.
این امر باعث شد که پیروان مکتب الحاد در تبانی نظام حاکم تصمیم گرفتند تا ویرا از سر راه خود بردارند، چنانچه خودش نیز به این امر واقف بود و چنین نوشت: «شاید من اولین قربانی ای باشم که دستِ گماشتگان روس به خون من رنگین شود، ولی خون من راه را برای (مبارزه علیه روس) به دیگران باز میکند». (۱۱)
شهادت ګهیځ، عزم اسلام گرایان را جزم کرد و بیشتر از پیش به راه خویش ثابت قدم ماندند و به آن ادامه دادند؛ چنانچه در اولین شمارهی پس از شهادت گهیځ، در پیوند به شهادت موصوف از وی و پیامش اینگونه یاد آور شدند که بیانگر آن است که ما به راهی که آن شهید بزرگ انتخاب کرده بود و راه عزت بود، به آن ملتزم می مانیم: «مرحوم منهاج الدین که تا دقایق اخیر حیات خود در راه نشر تعالیم جاویدان و رهایی بخش اسلام خدمات بس قیمت داری را انجام داد، شخصی بود متواضع، با حوصله، صریح اللهجه، دارای منطق و استدلال قوی، با جرئت و شهامت، مهمان نواز و با دوستان خیلی صمیمی، زندگی ساده و بی تکلف را خوش داشت، به خدا توکل داشت و در راه مبارزه اسلامی چون کوه پا بر جا بود، اگرچه به علماء احترام و ارادت بسیار داشت مگر وقتیکه می دید بعضی از آنها از صف مبارزهی اسلامی عقب رفته اند، خیلی متأثر میگردید.» (۱۲)
ګهیځ اُمید روشنفکران مسلمان:
جریده اسلامی ګهیځ، در محیطی که به تمام معنی اوضاع به نفع دین ستیزان و در اختیار آنها قرار داشت، برای دشمنان اسلام و خط فکری اسلامی، مایه تعجب بود که چطور با امکانات ناچیز در برابر آنها ایستادگی می نماید، اما روشنفکران مسلمان، آنانی که در عالم اسباب هیچ چیزی در اختیار نداشتند، نشر و پخش و استقبال گستردهی ګهیځ را به فال نیک میگرفتند و به آینده اُمیدوار میشدند؛ چون میدیدند، آنچه آنها میخواهند، از طریق ګهیځ به دسترس مردم قرار میگیرد.
لذا آنانی که سوز دین داشتند و از نعمت خط و قلم برخوردار بودند، گاهی بنام مستعار و زمانی بنام اصلی به نشر مقالات خویش از منبر ګهیځ میپرداختند.
جریدهی ګهیځ، ناشر اندیشههای نجات آفرین اسلام با بلند نمودن صدای اخوت، حریت، مساوات و عدالت، در مطبوعات کشور انقلابی به میان آورد و در شرایط حساس و سرنوشت سازی که مبارزات خیابانی مسلمانان و گروههای الحادی از خلق، پرچم و شعله گرفته تا ستم ملی و افغان ملت رو به اوجگیری گذاشته بود، به همت بزرگمرد ګهیځ این جریدهی سترگ زیور چاپ یافت و در آن زمان نیروهای غیر اسلامی به کمک و مساعدت رژیم شاهی تلاش این را داشتند تا ملت را اغفال نموده بر رسالت ایمانی و اسلامیاش خاک بپاشند و صرف در دایره های نماز و روزه محصور باقی بماند.
رژیم شاه محافظه کار به اشارهی کشورهای الحادی و مکاتب دهری وابسته به استعمار برای حفظ تاج و تختش همواره در تلاش بود تا اسلام را از سیاست که جز ناگسستنی آنست برای مردم کم سواد و بی سواد ما با استفاده از ذرایع مطبوعاتی و نشراتی خود و احزاب الحادی کشور، جدا و نا آشنا از هم معرفی کند تا به این حیله جلو مبارزات مسلمانان را به آسانی سد شود ولی جریدهی ګهیځ تمام توطئه های رژیم و همدستانش را نقش بر آب نموده و به صورت خیلیها واضح، افکار اصیل اسلامی را بدست نشر سپرده و مردم مسلمان ما را به همدستی و آگاهی درست از اسلام و قیام علیه ظلم و استبداد و لا دینی و فحاشی ترغیب و تشویق مینمود. (۱۳)
ګهیځ، چگونه دل خوانندگان را بدست آورد؟
با آنکه ګهیځ گامهای ابتدایی را در راه ژورنالیستی تخصصی می پیمود؛ تا جریده معیارهای پذیرفته شدهی مسلک ژورنالیستی را رعایت نماید، ولی واقعیت اینست که این رسانه با داشتن ویژگی مخصوص به فرد، گوی سبقت را از رسانههای آزاد و دولتی را ربوده بود و در وقت کم محبوبیت زیاد کسب نمود و شایقینش فزونی یافت. به نظر این قلم، چهار چیز باعث استقبال مردم از ګهیځ، و روگردانی شان از رسانههای چاپی دیگر شد: تعهد همکاران قلمی جریده به اسلام، اخلاص آنان، پشت کار و تصمیم قاطعانه بر مبارزهی فرهنگی در جنب، مبارزه ی میدانی؛ چیزیکه در نشرات دیگر کمتر دیده شد.
نشریهی سیاسی انقلابی و اسلامی ګهیځ، به صاحب امتیازی و مدیریت مسؤول عالم معروف کشور مرحوم منهاج الدین ګهیځ ، در ۶ دلو سال ۱۳۴۷ هـ ش به نشرات آغاز نمود. این جریده به صورت هفتهوار و به سایز چهل در شصت سانتی متر و در چهار تا شش صفحه و تیراژ هزار تا دو هزار نسخه به زبانهای پشتو و فارسی دری در شهر کابل منتشر و علاوه بر پایتخت به ولایات کشور نیز توزیع میگردید.
سمت مدیریت مسؤول این نشریه را بعد از شهادت مرحوم منهاج الدین ګهیځ، مولوی عبدالرب احدی وردگ و عبدالسلیم فرقانی بر عهده داشتند. جریده و به عبارت دیگر نشریهی ګهیځ، که در فارسی دری آنرا صبح، فجر، بامداد و سپیده دم می توان ترجمه و معنی کرد. زبان گویا و آیینهی تمام نمای فعالیتهای مبارزاتی نهضت نوین معاصر کشور (جوانان مسلمان) در دههی قانون اساسی دوران سلطنت محمد ظاهر شاه به شمار میرفت. در این جریدهی وزین و محبوب القلوب مسلمانان، علاوه بر اخبار و گزارشهای جهان اسلام و نهضت (جوانان مسلمان) مقالات و مضامین رهبران و فرهنگیان نهضت به ویژه مقالات مهندس گلبدین حکمتیار با نام مستعار، مولوی محمد یونس خالص و دیگران به نشر میرسید. جریدهی مذکور علناً و بدون ترس و بی پرده پیرامون خطراتی که از ناحیهی کمونیزم و جناح چپ متوجه افغانستان بود، صحبت مینمود و علیه تبلیغات الحادی کمونیستها فعالیت میکرد و به تنویر افکار عامه می پرداخت. با این حال، تهاجم همه جانبهی گروههای کمونیست و سیکولار با استفاده از جو سیاسی که حاکمان در عیش و عشرت مصروف بودند و در فکر آیندهی اسلام و افغانستان نبودند، دامنهی فعالیت خود را گسترش دادند و علیه اسلام و شعایر اسلامی تاخت و تاز مینمودند.
این موقف گروههای مزبور منجر شد تا عکس العمل مسلمانان تند تر باشد و در هر جایی که روشنایی را میدیدند، به دنبال آن میرفتند تا از روشنایی آن جهت رسیدن به اهداف بلند پروازی شان نفع ببرند که تلاشهای مستمر شان به کرسی نشست و جریدهی ګهیځ در میان خواننده هایش راه پیدا کرد و باعث بیداری دینی و سیاسی آنان گردید. البته مطلب مذکور را تمام نویسندگان داخلی و خارجی که راجع به کشمکشهای آن زمان، تحقیق نموده اند، با آب و تاب بیان داشته اند. الله متعال استاد منهاج الدین گهیځ را در جوار رحمتش داشته باشد و آرمانهای دیرینهی وی و پیروانش را در روی زمین تحقق بخشد.
و مال ذلک علی الله بعزیز
نتیجه:
با مرور زندگی فرهنگی و مبارزات اسلامی استاد منهاج الدین گهیځ رحمه الله تعالی چنین نتیجه می گیریم:
استاد ګهیځ از جمله راد مردان خط اول مبارزات فرهنگی در برابر دین ستیزان وابسته به بلاک شرق و غرب بود.
ګهیځ طبق تقاضای زمان، مطالبی را در جریدهی اسلامی گهیځ نشر مینمود که هم باعث ازدیاد معلومات دینی خواننده میشد و هم از قضایای فکری روز آگاهی می یافت.
بیشترین تمرکز ګهیځ روی اندیشهی ماتریالیستی مارکسیزم بود که طی مقالات مسلسل ابعاد مختلف آنرا نقد علمی می نمود.
شهید ګهیځ درین مبارزه تنها نبود بلکه قلم بدستان متعهد متعددی را گردهم آورده بود و برای هر کدام آنها یکی از مسایل روز را واگذار میکرد و آنها نیز با جبین گشاده وظیفهی خود را انجام می دادند. قلم متحرک، زبان گویا و جرائت کامل استاد منهاج الدین ګهیځ و همراهانش، جریان قافلهی اسلامی را سرعت بخشید که در کمترین وقت در جامعه جایگاه بلندی را از آن خود ساختند.
پیشنهادات:
برای شناخت بهتر و بیشتر استاد منهاج الدین ګهیځ -رحمه الله- موارد ذیل پیشنهاد میگردد:
کانون فرهنگی بنام شهید رسانهی اسلامی (منهاج الدین گهیځ) تأسیس گردد.
برای معرفت استاد ګهیځ، در سطح کشور کنفرانسها و سیمینارهای علمی دایر گردد.
آثار قلمی باقی ماندهی استاد منهاج الدین ګهیځ، زیور چاپ یابد تا مورد استفاده هموطنان کتابخوان قرار گیرد.
تمام شمارههای جریده ګهیځ جمع آوری شده و درست آرشیف گردد تا از ضیاع آن جلو گردد.
کلیکسون جریدهی اسلامی ګهیځ بصورت معیاری و با استفاده از تکنالوژی امروز تایپ و چاپ گردد تا از یکطرف بخشی از فرهنگ کشور مان بدسترس علاقمندان علم و فرهنگ قرار گیرد و از طرف دیگر نسل جدید کشور، از مبارزات فرهنگی مسالمت آمیز سلف خود آگاهی یافته و در برابر دین ستیزان بی فرهنگ خاموشی اختیار نکنند بلکه ماهیت و چهرهی واقعی آنها را برای ملت معرفی نمایند.
منابع:
تنگ، تاریخ و تاریخ نگاری، در جستجوی منهاج الدین قاضی(د منهاج الدین گهیځ په لټون کې)، https//www.tolafghan.com 11 / 4/ 2013م.
منهاج_الدين_گهيځ/https://ps.wikipedia.org/wiki
جریده گهیځ(لومړۍ ګڼه- ۱۳۴۷ کال د دلوې (۶) نېټه
جزوه ی تاریخچۀ حزب اسلامی افغانستان که در دوره سردار داود در دوازده صفحه به نشر رسیده است، صص: ۳-۴٫
ابوذر پیرزاده غزنوی، تاریخ سیاسی افغانستان معاصر۵ (نهضت اسلامی افغانستان)، انتشارات حامد رسالت، چاپ: اول، ۱۳۹۴هـ ش، ج: ۴، ۹۸- ۹۹٫
جریده پیغام، شهید استاد منهاج الدین گهیځ چهرهی تابناک انقلاب اسلامی افغانستان، شهید، شماره: ۲۰، سال اول، ۲۲ سنبله ۷ – ۶ میزان ۱۳۷۳هـ ش، ص: ۲٫
جریده گهیځ، شماره: ۱۱، ۱۷ حمل، ۱۳۴۸هـ ش، ص: ۴٫
جریده گهیځ، شماره: ۳، ۲۰ دلو ۱۳۴۷هـ ش، ص:۴٫
جریده پیغام، شماره: ۲۰، سال اول، ۲۲ سنبله – ۶ میزان ۱۳۷۳هـ ش، ص: ۲٫
تاریخ سیاسی افغانستان معاصر۴ (نهضت اسلامی افغانستان)، انتشارات حامد رسالت، چاپ: اول، ۱۳۹۴هـ ش، ج: ۴، ۹۴- ۹۵٫
گهیځ، شماره مسلسل: ۱۵۹، ۱۳۵۱هـ ش.
جریده پیغام، شماره: ۲۰، سال اول، ۲۲ سنبله – ۶ میزان ۱۳۷۳هـ ش، ص: ۲٫
تاریخ سیاسی افغانستان معاصر۴ (نهضت اسلامی افغانستان)، انتشارات حامد رسالت، چاپ: اول، ۱۳۹۴هـ ش، ج: ۴، ص: ۸۸٫