نگاهی به فعالیت های رسانه یی در افغانستان
امین الله ذاکری
گرچند از آغاز فعالیت های رسانه ای در افغانستان حدود بیش از یک قرن می گذرد و رسانه ها در طول تاریخ این کشور نشیب و فراز های زیادی را تجربه کرده اند. اما در یک و نیم دهه ی اخیر رسانه ها از لحاظ کمیت رشد چشمگیری داشته اند که نظر به آمار اخیری ارائه شده از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ ۹۶ کانال تلویزیونی، ۶۵ ایستگاه رادیویی ۹۱۱ رسانه چاپی در کابل وجود دارد، همچنین ۱۰۷ کانال تلویزیونی، ۲۸۴ ایستگاه رادیویی و ۴۱۶ رسانه چاپی در ولایت های دیگر وجود دارند. این آمار نشان می دهد که در کل، یک هزار و ۸۷۹ رسانه در سطح افغانستان فعالیت دارد.[۱]
یک حقیقت است که رسانه ها در عصر فعلی یکی از فراورده های مهم بشر در عرصه های اطلاع رسانی و ارتباط گیری می باشند. و بدون شک که رسانه ها در افغانستان در بخش های نظارت بر اعمال حکومتی، اطلاع دهی و حمایت از نیروهای دفاعی و امنیتی نقش سازنده ای را در کشور بازی کرده اند.
اما از سوی دیگر باید پذیرفت که علی الرغم بی تفاوتی دولت در این عرصه؛ رسانه ها چه با ساختار عمومی و یا سازمانی آن خطر ناک ترین و شکننده ترین نقش را در عرصه های از هم گسیخته گی وحدت ملی، نقض حقوق شهروندی، ترویج بی حیائی و مفاسد اخلاقی و با در حاشیه قرار دادن ضرورت های حیاتی جامعه ما چون اقتصاد، صلح، امنیت، فرهنگ و مبارزه علیه بی سوادی، گاهی یک جانبه و طبق منافع یک قشر خاص عمل نموده، جنگ را شعله ور تر ساخته و به حیث تطبیق کنندۀ اصلی برنامه های تهاجم فکری و فرهنگی عمل نموده اند.
گاهی هم نظر به سطحی نگری و بی برنامه گی از تحقیر و توهین افراد من حیث سوژه استفاده می کنند که می شود، فهیم نوجوانی معیوب و ده ها مورد دیگر از دختران جوان و پسران جوانی را که مورد تمسخر رسانه ها در این کشور قرار گرفته و می گیرند، مثال داد. پس می شود رسانه ها را یکی از بهترین دستاورد ها در عرصه ی افشای حقایق، آزادی بیان و نشر اطلاعات در سال های اخیر دانست ولی با این تفاوت که همین رسانه ها به حیث ابزاری دست بردی در عرصه ی ارزش ها، فرهنگ و دستاورد ها نیز شناخت. در حالیکه می توانست این نقش تنها مثبت باشد و جوانب منفی آن به این حد جلوه گر نمی بود.
تخریب وحدت ملی:
رسانه ها در افغانستان، از طریق دامن زدن به اختلافات سمتی و زبانی و با دعوت کردن اشخاص متعصب و مخالف به وحدت ملی مستقیماً از طریق میز گردها و مصاحبه ها بر بنیاد منفعت افراد و گروه های خاص قومی در فعالیت بوده از این طریق به هویت اقوام و افراد دیگر مستقیم و یا غیر مستقیم تاخته می شود. از طرفی هم رسانه ها در افغانستان با ایجاد و یا تلقین در گیری میان اقوام، مذاهب، نخبگان و سیاست مداران وحدت را در میان نیروی انسانی در جامعه ما متزلزل می سازند. متأسفانه این نوع رسانه ها می توانند تأثیر منفی را بالای اجتماع بگذارند و نگرش های بد بینانه ی را در میان افراد نسبت به یگدیگر ایجاد کنند که متأسفانه تا حدی در این عرصه موفق شده اند.
ترویج مفاسد اخلاقی:
بسیاری از رسانه ها در کشور با نشر سریال های مزخرف خارجی که هیچ مطابقت با فرهنگ و رسم و عنعنات ما نداشته فجایعی؛ چون: بی حجابی یا بد حجابی، روابط غیر مشروع زنان و مردان، فرار دختران از خانواده، رسم و عنعنات نامیمون با عقاید اسلامی و ده ها مورد دیگر … مفاسد اخلاقی در کشور را گسترش داده اند که از کوچه و بازار شروع تا پوهنتون ها و ادارات دولتی شاهد این مدعا می باشد، یافته های بخش حمایت و انکشاف حقوق زنان در دفتر ساحوی کابل کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، نشان می دهد که در جریان سال ۱۳۹۷خورشیدی در هفت ولایت مرکزی کشور ۱۱۲ مورد قضیه فرار از منزل ثبت شده است، که در این میان ۵۷ مورد آن مربوط به ولایت کابل می باشد ضمن اینکه مسؤولین می گویند بسیاری قضیه های فرار از منزل به نسبت عدم همکاری با نهاد مربوطه ثبت نمی شوند اما با وجود این نسبت به سال گذشته ۳،۷ فیصد افزایش داشته است، زیرا در سال ۱۳۹۶ خورشیدی ۱۰۸ مورد قضیه فرار از منزل ثبت شده بود.[۲]
و از این قبیل قضایا را نمی توان به رسانه ها که در اکثریت سریال های منتشره از سوی آنها یک و یا چند فرار وجود دارد بی ربط خواند.شاید هم بعضی از این سریال ها و فلم های مبتذل در کشور های مربوطه شان اجازه ی نشر نداشته باشند اما در افغانستان بدون سانسور و توجه به ارزش های دینی و اجتماعی مردم، به نشر سپرده می شوند حتی که متأسفانه تأثیرات منفی را در زندگی اجتماعی ما ایجاد نموده و از آیندۀ خطر ناکی نیز هشدار می دهند.
ابزار تهاجم فکری و فرهنگی:
هرگاه فردی از افراد آگاهی اندکی نسبت به چرائی و چگونگی جنگ فکری داشته باشد، می پذیرد که جنگ روانی خطرناکتر و زننده تر از جنگ نظامی است. چون این جنگ سرزمینی را تهدید ننموده با لشکری رویا رو نمی شود، بلکه عقل را تهدید نموده با ملتی رویا روی می کند. مساحت جغرافیای تسخیر ننموده چاهی را زهر آلود نمی کند، بلکه فرهنگ را تسخیر نموده شهر ها و عقل ها را مسموم می نماید.
بدون شک تعدادی از رسانه ها در افغانستان من حیث نوع تحکیمی جنگ فکری؛ که پیروزی در جنگ، برقراری صلح و حفظ پیروزی هدف نهایی از طرح آن می باشد. با حمایت مردم و جلب اعتماد ایشان فعالیت خود را توسط مجریان خویش به منظور افزایش آگاهی و ایستادگی در برابر شایعات و اکاذب معطوف می دارند. [۳]
بناء بعضی از رسانه ها در این کشور با ماهیت تطبیق برنامه های تهاجمی علیه فکر و فرهنگ و با تکنیک های تظاهر به بی طرفی، اهریمن سازی، تکرار، کلی کوئی، مبالغه، شایعه پراگنی، پاره حقیقت گوئی، توسل به ترس و ترور شخصیت ها، قداست زدائی نموده به دشمنی با دین، ارزش های دینی، ارزش زدائی بزرگان دینی و کوشش در جهت انزوای روحانیت و ده ها مورد دیگر که به طور بیست و چهار ساعته از طریق برنامه های زنده و غیر زنده به نشر سپرده شده بنیان های فکری و فرهنگی ما را مورد هدف قرار می دهند.[۴]
نتیجه:
از آنجاکه عمل و سرمایه گذاری در عرصۀ رسانه ها در افغانستان در محور های زر اندوزی، شهرت طلبی، برهم زدن نظام خانواده گی، و به بحران کشانیدن وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می چرخد، پس چه نیاز است که تمام تلخ و شور همه آنها را تنها منبع واقعی قرار داده دنبالگر حقایق از تریبیون ایشان باشیم! زیرا ایشان خود زمینه ساز فضای بی اعتمادی از رهگذر افشای حقایق و جهت دهی به سوی پیشرفت ملی در خلال برنامه های مخرب خود شان می باشند.
نهایتاً قابل ذکر است که برای از بین بردن و افول هر برنامه و یا هویتی به برنامه و هویت مشابه آن نیاز است تا با انرژی تر و با جلوه تر از اولی فعالیت نموده در ابتداء نقش بدیل و بعداً من حیث ستاره؛ اجرای عمل نماید. و در رسانه ها نیز تطبیق چنین باوری لازمتر از هر لازمی و اولی تر از هر اولویتی می باشد که متأسفانه جامعۀ ما درین مسئله به حد لازم آن تا هنوز نایل نه آمده است. اما امید بر این است رسانه های را که صادق به مردم و متعهد به ارزش ها می باشند، از سوی مردم شناسایی و مورد حمایت قرار بگیرند تا از وضعیت اینگونه ذلت بار رسانه یی نجات یافته واقف به اطلاعات حقیقی و نیازمند به روح جامعه افغانی شویم.پایان.
منابع:
۱- – https://www.tolonews.com/afghanistan/almost-100-media-outlets-stop-operation-two-years-official
۲- https://www.aihrc.org.af/home/research_report/8002
۳- صدیقی، ذبیح الله و علی، سراج الدین(۱۳۹۷)، روانشناسی اجتماعی، نشرات: یوسف زاده، ص:( ۹۳- ۱۰۸).
۴- رحیمزی، احمد ضیا، (۱۳۹۸)، رسانه های افغانی و تهاجم فکری و فرهنگی دیگران، سال اول، شماره اول،ص. ۱۱٫