مهاجرت از زمانهای گذشته در جهان معمول بوده و تاریخ بشریت همواره شاهد مهاجرت انسانها نظر به شرایط مختلف زندگی از یک مکان به جای دیگری بوده است. افغانها در طول تاریخ معاصر جهان همواره در حال فرار از کشور هستند و اگر مبالغه نشود در تمام کشورهای دنیا افغان های مهاجر وجود دارند و سالهاست که به عنوان مهاجر زندگی میکنند.
از آغاز کودتای کمونستان در کشور فرار جوانان شروع شده است و تا امروز ادامه دارد ولی در جریان جنگهای داخلی مهاجرت از کشور بیشتر شد و جوانان نظر به وضع امنیتی و شرایط ناگوار زندگی کشور را ترک کرده میروند.
بعد از فروپاشی حکومت مجاهدین و قیام دور اول حکومت طالبان در کشور تقریباً کشور خالی از تحصیل کردهها و جوانان دانشمند شده بود؛ نیک بیاد داریم که تازه جمهوریت وارد عرصه شده بود، در آن زمان کمتر انسانهایی را پیدا میکردیم که نوشتن و خواندن را بلد بودند.
در جریان ۲۰ سال جمهوریت در کشور زمینه درس و تحصیل برای جوانان اعم از دختر و پسر تا حدی مساعد شد و بیشتر جوانان هم که از زنده گی در خارج از کشور به دلایل مختلف خسته بودند، دو باره برگشتند. تا حدودی آزادیهایی هم برای نهادهای خصوصی داده شد و صد ها مرکز تعلیمی و صد ها دانشگاه در کشور تأسیس شد، زمینه دسترسی مردم به درس و تعلیم بیشتر شد و تا حدی توانستند از لحاظ تحصیلی به مدارج متوسط خود را برسانند. نا گفته نباید گذاشت با وجودیکه مشکلات وافر در دوره جمهوریت در کشور وجود داشت ولی از لحاظ موجودیت زمینه تحصلی بهتر بود.
در جریان سال ۲۰۱۴ میلادی نظر به وضع شرایط حاکم وقت، سیلی از جوانان ما به طرف اروپا و امریکا فرار کردند. جوانانیکه سالها درس و تعلیم دیده بودند و صد ها هزار افغانی بالای شان بخاطر آبادی کشور هزینه شده بود ولی نفع آن به دیگران رسید.
در آخرین مورد، پس از سقوط جمهوریت در افغانستان و روی کار آمدن امارت اسلامی یک بار دیگر شاهد موجهای بزرگی از فرار و آواره گی مردم بوده ایم و این روند هنوز هم ادامه دارد.
متأسفانه روند فرار مغز ها، این بار فرار متفاوت از گذشته بوده است و کشور را تقریباً فلج ساخته است؛ چون در میان آن خبرنگاران، شاعران و نویسندگان، استادان دانشگاه و مکاتب، نخبه گان، افراد مسلکی و متخصصان بخشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی بیشتر بوده است که بالای آنها پول هنگفتی جهت ساختن آینده این کشور هزینه شده بود و گمان می رود که فرار این قشر از کشور، افغانستان را به صد ها سال عقب خواهد راند و جبران ناپذیر است.
در دنیای امروز برای رشد و انکشاف هر کشور به منابع انسانی متعهد و متخصص نیاز است که بدون افراد متخصص و متعهد محال است که وضعیت کشور ما تغییر بنیادی کسب کند. متأسفانه همه ما احساس کمتری در قبال کشور خود داریم چون هر روزی که میگذرد دنیا یک قدم جلو میرود ولی کشور ما چندین قدم عقب میرود. امروز مشاهده می کنیم که درس و تعلیم کمرنگ شده است، حق تحصیل از یک قشر فعال جامعه گرفته شده است، زمینه کار برای مردم مساعد نیست و آینده برای جوانان روشن نیست و کدام برنامه هم برای ارتقای جوانان وجود ندارد. از این لحاظ جوانان هم علاقه مندی کمتری به درس و تعلیم و بودن در این کشور دارند.
امروز در جهان رسم این است که حکومتها برای مردم پاسخ گو اند و حکومتهای دکتاتوری در جهان کمتر دوام داشته است، و رفاه مردم را در برنامههای خود به شکل دقیق برنامه ریزی میکنند به همین دلیل لازم است تا حکومت ما هم برنامه های دراز مدتی را طراحی کند که بتواند این کشور را از گودال عقب افتادگی به مسیر رشد برساند.
متأسفانه تا حال چنین بوده که هر حکومتی که به جود میاید به میل خود بدون در نظر گرفتن منافع ملی، حاکمیت میکند و ارزشی برای مردم قایل نمی شود، بنابرین مردم هم بخصوص جوانان از زندگی کردن زیر سایه چنین حاکمان راضی نمی شوند و به هر شکلی شده از کشور فرار میکنند.
در چنین وضعیتی بهتر است حاکمان از خود بپرسند که چرا جوانان از کشور فرار میکنند؟
چرا از حکومت راضی نیستند؟
چرا دل بستگی به رشد کشور خود ندارند؟
چرا پست ترین وظیفه را در خارج قبول دارند ولی به کشور خود علاقه ندارند؟
علت چیست؟
چی باید کرد؟
آینده با این حال چی خواهد شد؟
در وضعیت کنونی کشور و جامعه ما، فرار مغزها از افغانستان چرخ خدمت رسانی از طریق منابع انسانی را با چالشهای جدی روبرو خواهد ساخت، خلای نخبهگان و متخصصان متعهد، جامعه را دچار ایستادگی، از کار افتادگی و رکود بسوی تاریکی خواهد کشاند که جبران آن بس دشوار است.
از این جا است که نیاز آن دیده می شود که حکومت کنونی افغانستان منافع گروهی خود را قربانی منافع ملی کند و یکبار دیگر متوجه مسؤولیتهای خود در قبال جوانان و کشور شود. چون این کشور از همهی ماست و همه حق دارند خود را در آینهی حکومت ببینند، خود را راحت و صاحب اصلی این کشور احساس کنند. بدون شک اگر چنین نشود شاهد فرار بیشتر مردم از کشور خواهیم بود و زیر سایه حکومت کسی باقی نخواهد ماند و آنگاه حکومت هم معنی نخواهد داشت.