نویسنده: بسم الله ذکی
مردم افغانستان از چهار دهه قبل تا اکنون از جنگ های تحمیل شده ی خارجی و داخلی رنج برده و هر روز قربانی جانی و مالی می پردازند. در جریان تحولات اخیر بُعدی از ابعاد زندگی مردم در کشور باقی نمانده است که صدمه ندیده باشد، چه بخش نظامی باشد یا ملکی، ساحه دولتی باشد یا خصوصی، یا بخش مادی باشد یا معنوی، مهمتر از آن وحدت ملی مردم کشور ما نیز از این امر به دور نمانده است. رسانه ها در این مدت به ویژه در حاکمیت دموکراسی در کشور بی تأثیر نبوده و نقش برجستهی داشته اند.
قبل از کودتای کمونیستی ۷ ثور ۱۳۵۷ هجری شمسی، بحث دامن زدن به اختلافات قومی، سمتی، مذهبی و غیره در میان بیشتر مردم رواج نداشت، اگر اقلیت های کوچکی هم به این امر می پرداختند، هدفی جز هوای سیاست در سرهای شان نداشتند. این اقلیت های کوچک یا در درون حکومت قرار داشتند، یا هم در بیرون از حکومت صف کشیده بودند. در آن زمان فعالیت قومگرایان به حدی ضعیف و بطی پیش می رفت، که در اصل برای عام مردم قابل حس نبود.
به هر حال پس از کودتای هفت ثور، روحیهی وحدت ملی در کشور به شکل باورنکردنی یی تقویه گردید، آنهم به دلیل اینکه مردم افغانستان، حکومتهای کمونیستی وقت را غیرمسلمان دانسته و با الهام گرفتن از آموزههای دین مقدس اسلام جهاد را برعلیه آنان اعلان کرده بودند.
در جریان جهاد مردم افغانستان برعلیه تجاوز شوروی وقت و تسلط کمونیست ها (خلق و پرچم) ـ روح وحدت ملی در میان باشندگان سرزمین ما به تصویر کشیده شد، که نتیجه عینی آن همانا پیروزی جهاد مردم کشور بر علیه تجاوز شوروی سابق و حامیان کمونیست شان در افغانستان بود.
بعد از آنکه گلم نظام سوسیالیستی در کشور برداشته شد، اکثریت حزبها و جریانهای که با رویکرد آیدیولوژیک وارد عرصه شده بودند – در عمل نه در شعار – رویکردهای قومی و فرقهیی را در پیش گرفتند که نتیجهی جز افتیدن افغانستان در جنگ های داخلی را به همراه نیاورد.
در حاکمیت امارت اسلامی طالبان نیز، افغانستان نه تنها اینکه نتوانست به وحدت ملی برسد، بل بر بدن تکه تکهی وحدت ملی ضربههای دیگری نیز وارد آمد.
پس از ایجاد ادارهی مؤقت به رهبری حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی، که از حمایت بی سابقهی جامعه جهانی ـ به ویژه امریکا ـ نیز برخوردار بود، این امیدواری تقویت گردید که در کنار ترمیم سایر نابسامانی های کشور، دیوار شکستهی وحدت ملی نیز باسازی خواهد شد. در دوران حکومت حامد کرزی تا حد زیادی روحیه وحدت ملی جان گرفت و داشت منحیث یک فرهنگ در کشور نهادینه می شد، که نوبت به حکومت وحدت ملی رسید.
حکومت وحدت ملی به حدی به وحدت ملی صدمه وارد کرده است، که در حال نوشتن این سطور، بزرگترین خطر که افغانستان را تهدید می کند، عدم موجودیت روحیه وحدت ملی در میان مردم افغانستان – به اعتبار اکثریت – است.
گاه انسان ناچار می شود، برای درمان درد، به موجودیت درد بد اعتراف کند.
صف بندیهای قومی در برگزاری انتخابات های (۲۰۱۴ – ۲۰۱۹ م)، زد و بندها، بر چه نویسی ملت در شناسنامه های برقی، موضع گیری ها روی برکناری عطا محمد نور از سمت والی بلخ، تقابل همیشگی ارگ و سپیدار … همه، این پیام را می رساند که روح وحدت ملی در کشور خیلی مجروح است.
حال پرسش اینست، پیش از اینکه این درد به یک سرطان کشنده برای افغانستان مبدل شود، چه باید کرد؟
جواب منطقی ای خواهد بود که، هرکسی در هر مجالی به خصوص حکومت، رهبران سیاسی و دینی و متنفذین در راستایی اعاده وحدت ملی مردم تلاش های دلسوزانه، عالمانه و خستگی ناپذیر را به راه بیندازند.
نقش رسانه در توسعهی وحدت ملی:
با در نظر داشت همین موضوع خواستیم تا در موارد اینکه رسانه چیست؟ و چه نقشی را می تواند در توسعه وحدت ملی در افغانستان داشته باشد؟ حرفهایی را به رشته تحریر در آوریم، از خدای رحمان می خواهیم که سودمند واقع شود:
از اینکه تأثیر رسانه بالای وحدت ملی در این نبشته مورد بحث است، نیاز است تا تعاریف از رسانه و وحدت ملی در این جا صورت گیرد.
اگر از تعریف های پیچیدهی که در مورد رسانه و وحدت ملی وجود دارد بگذریم، خیلی ساده می شود تعریف عام فهم را از رسانه و وحدت ملی ارائه داشت:
رسانه یعنی هر وسیله، ابزار و روشی که توسط آن بتوانیم اطلاعات مورد نظر خود را به دیگران انتقال دهیم یا اینکه اطلاعات را از دیگران بدست بیاوریم. مانند، تلویزیون، رادیو، فلم، کتاب، مجله، روزنامه، شبکه های اجتماعی …
وحدت ملی یعنی اتفاق و یگانگی تمام مردم افغانستان در مسایل مهم ملی کشور.
نقش دو پهلوی رسانه بر وحدت ملی:
امروز نقش رسانه از حوزه اطلاع رسانی فراتر رفته است. بر علاوه اطلاع رسانی نقش اساسی دیگری که اکنون رسانه ها ایفا می نمایند، همانا اثر گزاری بر افکار جامعه در تصمیم گیری کوچک و بزرگ می باشد.
وقتی که ما از اثرگزاری رسانهها بر افکار عمومی نام می بریم، به این مفهوم است که این اثرگزاری می تواند مثبت باشد یا منفی؛ اگر مثالی در این مورد داشته باشیم می شود که نقش رسانه ها را در علوم اجتماعی با نقش اصطکاک در علوم طبیعی مقایسه کرد، همانند اینکه اصطکاک می تواند در جایی مفید باشد و در جای دیگر مضر، چگونگی فعالیت رسانه نیز می تواند مفید باشد یا مضر.
اگر رسانهها برای توسعهی وحدت ملی، آموزههای اخوت اسلامی و برادری را در خور جامعه داند، اگر نفاق ملی را به عنوان یک پدیده منفور و بد به مردم معرفی کردند، اگر در این مورد رسانه ها به شکل بهتر و رسالتمندانه نشرات داشتند در آن صورت می شود گفت که رسانهها نقش خوب و مثبتی را در توسعهی وحدت ملی بازی کرده اند.
برعکس اگر رسانهها شعارهای نفاق افگنانه را نشر و پخش کردند و مردم را به قومگرایی و سمت پرستی و زبان خواهی دعوت دادند، می شود گفت که رسانه ها مکروب جانی وحدت ملی شده و ضربهی محکمی را بر پیکر نیمه جان آن در کشور وارد می کند، همان وحدت ملی که همه هست و بود کشور به آن بسته گی دارد.
حال که دانسته شد؛ رسانهها نقش ترزیق زهر و غذا یا هم دارو و درمان را می تواند داشته باشد، بر رسانههای کشور است با توجه به وضعیت وخیم وحدت ملی در کشور، نقش مثبتی را در توسعهی وحدت ملی بازی نموده و در این راستا ادای مسؤولیت نماید. تا باشد یک بار دیگر وحدت ملی در کشور به آن درجهی برسد که سبب شگوفایی افغانستان شود.