افزایش رسانههای دیداری و شنیداری
محمد شعیب رحیمی
هر ابزار، روش و وسیلهای که برای ارتباط به کار برود، رسانه است. و رسانه های دیداری و شنیداری، از جمله رسانه های جمعی (معادلMass Media) به رسانه های گفته میشود که، فرستنده، به وسیلهی آنها می تواند پیام خود را به تعداد زیادی از مخاطبان برساند.
رسانههای جمعی، به ویژه تلویزیون و رادیو، در دنیای امروز و در میان مردم، از جایگاه برازنده و خاص برخوردار بوده و به عنوان قوهای چهارم در کنار سه قوهای اجرائیه، مقننه و قضائیه در کشورها عرض وجود کرده است. رسانههای دیداری و شنیداری، در کشور ما از سایر رسانههای همگانی پیشی گرفته و توانسته است جمع زیادی از مردم را پای خود بکشاند. گفته می توانیم، در سالهای اخیر، در افغانستان، رسانههای دیداری و شنیداری وارد خانههای بیشتر از مردم شده است؛ در تغییر افکار، روش، برخورد و تصمیم گیری های خانوادهها و افراد جامعه نقش بسزایی داشته است. در وضعیت کنونی دشوار به نظر میرسد که مردم،بدون تأثیر پذیری از نشـرات رسانههای دیداری و شنیداری تصمیم بگیرند و برنامه به آینده بریزند. در دو دههی اخیر، در افغانستان، مردم شاهد تغییرات بارز در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بوده اند که نمی توان تأثیرات رسانههای دیداری و شنیداری را در ابعاد مختلف زندگی بی ارزش تلقی کرد. در دههی اخیر با افزایش رسانه ها در کشور، افکار عامه به خصوص قشـری که از سواد کافی برخوردار نبودند در اختیار رسانه های دیداری و شنیداری داخلی و خارجی قرار گرفته است. غول های رسانه یی جهانی و ملی تلاش دارند تا ذهنیت عامه را در جهت های موافق خود، متمایل ساخته، افکارو رفتار مردم را زیر نظارت داشته باشند.
حکومت کشور همواره،افزایش چشمگیر و رشد رسانههای افغانستان را از مهمترین دست آورد دو دههی دموکراسی خوانده، از آن در جامعه جهانی یاد آوری می کند. مدارای حکومت کرزی با رسانههای منتقد، باعث تعدد و انکشاف رسانهها در صحنهی مطبوعات افغانستان شد. رسانهها در کنار فرهنگ آزادی بیان، تا حد زیادی توانسته اند در تحکیم پایه لرزان دموکراسی افغانی نیز مؤثر باشند. تصویب قانون رسانههای همگانی،به گسترش فعالیت رسانههای مستقل و آزادی اندیشه و بیان تأکید کرده و از آن حمایت کرد. این مسأله از عوامل دیگر رشد و افزایش رسانههای دیداری و شنیداری در کشور ما بوده است؛ که مردم ما سالها از حق آزادی بیان و فکر محروم بودند.اکنون در افغانستان، بیش از ۹۰شبکه تلویزیونی و بیش از ۲۰۰ پایگاه رادیویی جواز فعالیت دریافت کرده اند. قانون رسانهها، در سال ۱۳۸۶ از سوی مجلس نمایندگان شورای ملی تصویب شد.قانون شرایط سهلی را برای ایجاد یک رسانه در نظر گرفت.این قانون تسـریح کرده است؛ کسیکه که می خواهد یک رسانه تأسیس کند، باید بالاتر از هجده سال سن، تابعیت کشور را داشته و از سوی محکمهاز فعالیتهای مدنی محروم نشده باشد. اما در این اواخر از سوی حکومت پیشنهاداتی برای محدود ساختن رسانهها صورت گرفت که با مخالفت نهادهای رسانهیی در کشور مواجه شد.
همزمان، با گسترش فعالیت رسانههای خصوصی، رسانههای دولتی نیز افزایش یافت. بر اساس ارقامی که ارائه شده است در سراسر کشور به دهها رسانه دیداری و شنیداری عامه نشـرات دارد که از سوی دفتر والی های ولایات و ریاست اطلاعات و فرهنگ اداره شده؛ بیشتر، خبرهای دولتی و ادارات محلی را بازتاب می دهند.
با آنکه، قانون رسانههای همگانی کشور، از آزادی بیان و آزادی رسانهها حمایت می کند، اما طوری که انتظار میرفت تا اکنون آزادی بیان،جایگاه خود را در میان ارزشها دریافت نکرده است. چون در دو دههی اخیر، بارها، خبرنگاران و پایگاه های خبری، مورد حمله و خشونت قرار گرفته است. صدها خبرنگار اعم از زن و مرد، از سوی حکومت، شخصیتهای با نفوس و دستههای مخالف مسلح دولت مورد ضرب وشتم قرار گفته است و دهها تن دیگر هم به قتل رسیده اند. تا آنجا که دیده شده است، آزادی بیان، برای پیروان مکتب فکر و اندیشهی غربی به صورت کامل و همه جانبه وجود دارد؛ هر آنچه بیان میدارند، در داخل و خارج از کشور کسی نمی تواند آزادی این قماش مردم را سلب کند. ولی آزادی بیانیکه که در مخالفت با مکتب غربی قرار داشته باشد از سوی هرکسیکه باشد محدود است. مکتبهای دیگر، آزادی کاملی که برای غرب گراها در نظر گرفته شده است آن آزادی را ندارند و نمی توانند فکر و اندیشه خود را آزادانه ابراز کنند. نمونههای آن در جامعهی ما وجود دارد در این اواخر عدهای از بزرگان و علمای دین نظر به بیان که داشتند مورد حمله قرار گرفته به شهادت رسیدند. زیرا، بیان ایشان در مخالفت با خواست و مزاج غربیها قرار داشت.
محتوای رسانهها
با آنکه رسانهها، به خصوص رادیو و تلویزیون در دو دههی اخیر، در کشور افزایش چشمگیر داشته است و لی از لحاظ محتوا و مسؤولیتپذیری مؤثریت خوبی نداشته اند. محتوای ضعیف و غیر مسلکی رسانههای دیداری و شنیداری، در جامعهی ما باعث نفرت عدهای از مردم شده است. و این دسته مردم نمی گذارند، خانوادهها از نشرات این رسانهها استفاده نمایند.
نشـرات دو دههی اخیر رسانههای دیداری و شنیداری دولتی و خصوصی، نه تنها، محتوای معیاری و مطابق ارزش های اسلامی و ملی نداشتند؛بل بسیاری از برنامه های این رسانهها در مخالفت با ارزشهای ما قرار داشته و بنیاد خانوادههای ما و جامعه را به سوی بدبختی کشانیده اند، معیار نشـراتیرا در نظر نمی گیرند، نشـرات شان در مخالفت با قانون اساسی و قانون رسانههای همگانی کشور است، تعادل برنامهها به شکل کلی در نظر گرفته نمی شود، به ارزشها در اصل ارزش قایل نیستند و برنامههای آموزشی، خبری و تفریحی سالمی که جامعهی اسلامی ما سخت به آن نیازمند است در نشـرات شبانه روزی رسانههای دیداری و شنیداری به نشـر نمی رسد. ګذشته از آن، محتوای برخی از سریالها و فلم های خارجیکه از طریق رسانههای دیداری و شنیداری به نشـر سپرده می شود؛ رفتارهای نابهنجار را در جامعهای سنتی ما ترویج می کند. از سالها بدینسو، نشـر سریالهای ترکی، هندی، غربی و نشـر برخی از برنامهها در تلویزیون و رادیوهای کشور به جز هدر دادن وقت و سرگرمی محض، منفعت مشخصی برای تماشاگران و شنونده گان نداشته است، در حالیکه محتواینشـراتی رسانههای دیداریو رادیوییباید طوری در نظر گرفته شود که علاوه بر آموزش و سرگرمی، سطح اطلاعات بینندگان و شنونده گان را نیز بالا برده،باعث اصلاح رفتارهای نابهنجاردر جامعه شود.بنابرین لازم است، دستاندرکاران و تولید کنندگان برنامههای تلویزیونی و رادیویی، به محتوای بهتر نشراتی این نهادها توجه نموده در کنار برنامههای تفریحی و سرگرم کننده، برنامههای آموزنده و خبری نیز تولید کنند. تحقق این امر زمانی ممکن است که نهاد های رسانه یی عامه و خصوصی از افراد متخصص، در سطح رهبری رسانهها استفاده نمایند؛ تا از یک سو برنامه های تولیدی در تلویزیون ها و رادیوها مطابق نیاز مخاطب باشد؛ از سوی دیگر برنامههای آموزشی و اطلاعاتی جاگزین سریالها و برنامههای مخرب شده و الگوهای رفتاری درست جایگزین رفتارهای نابهنجار شود. در نهایت به این نتیجه دست میابیم که رسانهها به خصوص رسانههای دیداری در عرصه آموزش و اطلاع رسانی درست به محتوای این برنامهها توجه جدی نکرده اند و چندان اعتباری هم در جامعه اسلامی ما ندارند.از سوی دیگر تعدد رسانههای دیداری و شنیداری، نظارت حکومت افغانستان را از نشـرات مطبوعات دشوار کرده است. و هم چنان در رأس رسانهها، وزارت اطلاعات و فرهنگ توانایی نظارت دقیق از نشـرات رسانههای دیداری و شنیداری را نداشته و نمی تواند مانع نشـرات بی محتوا و مخالف فرهنگ و ارزش های ما شود. اگر محتوای نشـراتی رسانههای دیداری و شنیداری کشور را ارزیابی جز بنماییم بند باری و پایمال کردن ارزش های اسلامی و ملیچیزی بیشتر از آن به دست نمی آید.
راه منطقی و درست این است که،مدیران و صاحبان رسانههای دیداری و شنیداری به خصوص دیداری که تأثیرات بیشتر بالای روان مردم دارد نشـرات خویش را بر اساس نیاز مردم با در نظر گرفتن ارزش های جامعه آماده ساخته به وضعیت کشور و مردم دل بسوزانند. برنامههای آموزشی و اطلاعاتی را جاگزین برنامههای گمراه کننده و سریالهای هندی و ترکی نمایند. محتوای رسانهها را در نظر گرفته،احساس مسؤولیت نسبت به مردم و نیاز جامعه داشته باشند تا افزایش رسانه های دیداریو شنیداری،جامعه ما را بتواند از هجوم فکری و فرهنگی در امان داشته باشند.آمار رسانهها روز بروز افزایش میابد؛فلسفهی موجودیت وزارت اطلاعات و فرهنگ اینست که قانون رسانهها را بالای نهادهای رسانهیی تطبیق نماید، نگذارد افزایش رسانهها و نشـرات آنها باعث افزایش بی بند و باری در جامعه شود. وزارت اطلاعات و فرهنگ یگانه مرجع اجرائی و مسؤول مستقیم نظارت بر رسانه هاست؛مانع نشـرات بی محتوا و مخالف ارزش های ملی و اسلامی شده وظیفهی اساسی آن که حفظ فرهنگ و حفظ ارزش های ملی و اسلامی است؛ به شکل درست انجام دهد.جهت دهی افکار عامه، در اختیار رسانه هاست؛ اگر حکومت توجه به نشـرات این نهاد ها نداشته باشد نهاد های رسانهیی افزایش یافته و نتیجه بهتری به جامعه نخواهد داشت.پایان