دستگاه های قاچاق شده تنفس مصنوعی و توظیف کمیسیون حقیقت یاب!
احمد ضیاء رحیمزی، مسؤول ارتباطات انجمن ګهیځ
به ګزارش رسانه ها، رئیس جمهور اشرف غنی کمیسیونی را توظیف نموده تا در مورد سرقت در حدود ۳۲ دستگاه تنفس مصنوعی را که به اساس گزارش آژانس خبری پژواک(بزرگترین و نخستین خبرگذاری خصوصی کشور) به پاکستان قاچاق شده است، به تحقیق بپردازد.
این بار نخست نیست که کمیسیون حقیقت یابی در افغانستان برای رد یابی موضوعی تعیین می گردد.متأسفانه طی دو دهه اخیر ده ها و شاید هم صد ها کمیسیون حقیقت یاب به همین گونه تشکیل شده اند ولی نه نتیجه یی بر آن مرتب شده و نه هم ملت در جریان گذاشته شده است که بالآخره اصل حقیقت چه بود که این دوستان به “یافتن” آن پرداختند. در موضوع قاچاق دستگاه های تنفس مصنوعی همه چیز همچو آفتاب روشن است و ضرور نیست بیش از این احساسات ملت را به بازی گرفت. دانش کروخیل رئیس خبرگذاری پژواک در نشست کمیسیون امور صحی ولسی جرگه با صراحت عام و تام گفت حاضر است از کلمه کلمه نوشته شده در گزارش این خبرگذاری دفاع کند و به قول وی اسناد و شواهد زیادی در این قضیه وجود دارد که ثابت می سازد ۳۲ دستگاه تنفس مصنوعی به ارزش تقریباً ۱۶ صد هزار دالر امریکایی توسط یک باند مافیایی به پاکستان قاچاق شده است و این باند قاچاق تلاش دارد تا این دستگاه ها را دوباره با مبلغ گزافی بالای تجاران افغانی به فروش برساند تا بازرگان مذکور بتواند دوباره این دستگاه ها را به کشور باز گرداند.
در این قضیه هر چند حرف های زیادی گفته شد و حتی عده یی از سیاسیون و مقامات عالی رتبه دولتی در نخستین لحظات به کلی از پذیرفتن مفقود شدن ۳۲ دستگاه تنفس مصنوعی انکار کردند و موضوع تا حدی پیش رفت که آقای امر الله صالح معاون نخست رئیس جمهور به گونه طنز آمیز اظهار داشت که نخست باید آدم گوش خود را ببیند و بعد به ادعای ربوده شدن گوشش توسط پشک، توجه کند و همچنان یکی از نامزدان ناکام انتخابات اخیر ریاست جمهوری که روابط تنگاتنگ خانوادگی با کمیسیون انتخابات دارد، همه اصول بی طرفی و سیاست مداری را کنار گذاشته رسانه ها و به گونه مشخص آژانس خبری پژواک را مورد ملامت قرار داد که چرا باید علیه ارگان های دولتی به این گونه اتهام بست! اما پایمردی و مقامت آقای کروخیل رئیس خبرگذاری پژواک و تیم کاری وی در این مورد، پاه های همه مدافعین حق و نا حق دستگاه حکومتی را متزلزل ساخت تا حدیکه بالآخره رئیس جمهور اشرف غنی خود مداخله نموده و تیم حقیقت یاب را در این مورد مؤظف ساخت.
حالا این که این تیم حقیقت یاب چه چیزی را به حیث حقیقت دریافت خواهد کرد و چه چیزی را بنام حقیقت به خور مردم خواهد داد، تا حال معلوم نیست ولی همان گونه که ذکر شد، توظیف این گونه تیم های تفتیش که در افغانستان بیشتر به نام کمیسیون های حقیقت یاب مشهور است، طی دو دهه گذشته دست آوردی در این کشور نداشته است. اگر هم این تیم ها و یا کمیسیون ها توانسته اند حقایق تلخی را در مورد موضوعی به دست بیاورند، دستگاه دولتی توان افشای این راز ها را نداشته است و نتیجه همان که بود و هست.
به هر حال قضیه قاچاق ۳۲ پایه دستگاه تنفس مصنوعی به پاکستان در حالی که در این جا و در شفاخانه های افغانستان صد ها مریض مصاب به کرونا، به دلیل نبود آکسیجن، جان های شیرین خود را از دست می دادند و همه روزه سر و صدای مردم به دلیل نبود آکسیجن بالا بود، از یک سو اگر قضیه جرمی است و قاچاق آن یک جرم پولیسی پنداشته می شود از جانب دیگر یک خیانت ملی و یک جنایت نا بخشودنی هم تلقی می گردد و آشکارا است که این قاچاق بدون دست داشتن مقامات بلند رتبه وزارت صحت عامه و سایر ارگان های دولتی نا ممکن بود.
اما با دریغ و درد باید اظهار داشت که این جا طی دو دهه اخیر همه چیز واژگون شده است، حالا در این مملکت از یمن و برکت موجودیت نظامی و ملکی بیش از پنجاه کشور جهان، افغانستان چندین بار از فاسد ترین و غیر قانونی ترین کشور های جهان شمرده شد که این لقب کماکان حالا هم در درجه های پایین تر آن موجود است! طی این مدت و در موجودیت نیروهای نظامی و ملکی بیش از پنجاه کشور جهان کاشت و تولید مواد مخدر روز به روز افرایش یافت، منافع ملی و ارزش های ملی و مردمی به یک بازیچه مبدل شد که تا به حال نه حکومتی توانسته این نقیصه را رفع کند و نه هم کشور های کمک کننده به افغانستان و به اصطلاح مروج جامعه جهانی به این نکته توجه نموده اند که چگونه باید این جا منافع علیای افغانستان را نزد مردم این سرزمین نهادینه سازند.
به همین دلیل است که ما مردم نه تا حال دوست خود را شناخته توانستیم و نه دشمن مان را تفکیک کردیم و به همین دلیل طی بیست سال گذشته یکی با انتحار و انفجار مردم ما را می کشد، دیگری با بمباردمان هوایی بر محافل خوشی و ماتم ما و این سومی هم با قاچاق و دزدی اساسی ترین نیاز های دارویی ما.
طی دو دهه اخیر متأسفانه معنویات و پاس داشتن ارزش ها از این سر زمین بخت برگشته، رخت بر بسته است و همه چیز به مقیاس های مروج مادی در جهان و با پول ارزیابی می شود، از همین رو است که یکی در مقابل پول تن می فروشد و به آن افتخار می کند و این دیگری هم خاک و وطن را و اگر چنین نباشد پس چه معنا دارد که این جا صد ها مریض در وخیم ترین حالت درمانی با ناله و فریاد منتظر دستگاه تنفسی اند ولی آنجا چند کارمند شرف باخته یک وزارت با معامله گری با چند جنایتکار، دستگاه های تنفسی ایرا که دیگران برای مان خیرات داده اند می دزدند و بعد رسانه و اشخاصی هم که این جنایت کاران را رسوا می سازند، مورد توبیخ و ملامتی قرار می دهند!! اما به قول اقبال : پس چه باید کرد ای اقوام شرق!!”