نقش تلویزیون در آموزش!
شعیب رحیمی ماستر مدیریت و عضو انجمن گهیځ
از آنجا که همه میدانند، تلویزیون در میان وسایل ارتباط جمعی، یکی از جذاب ترین و کامل ترین رسانه بوده است که جایگاه ویژه ای را در میان رسانه های همه گانی به خود اختصاص داده است. مخاطبان تلویزیون را نیز طیفی گسترده ای مردم اعم از بزرگسالان، جوانان و طفلان تشکیل میدهند. زیرا تلویزیون، به دلیل استفاده از تصویر و صدا می تواند در میان رسانه های همه گانی، مطالب و رویداد ها را به صورت عینی و واقعی برای مخاطبان ارایه کند.
حوزه نفوذ تلویزون در این اواخر، به خصوص در جامعه ی افغانی ما گسترش چشمگیری داشته است؛ و این وسیله را مبدل به نیروی تغییر و تأثیر گذار در عرصه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی کرده است.
تلویزیون به دلیل داشتن مخاطبان گسترده از رده های مختلف و متفاوت جامعه می تواند رسالت مهم و اساسی در جهت دهی افکار عامه، شخصیت سازی جوانان و نو جوانان و مهم تر از آن در آموزش اقشار مختلف افراد جامعه داشته باشد.
نبود فضای باز تفریحی برای شهروندان کشور، عدم دسترسی بیشتر مردم به انترنت و شبکه های اجتماعی باعث شده است که تلویزیون، جایگاۀ بلندی را در میان رسانه ها و شهروندان کشور از آن خود کند. بیشترین مردم، بیشترین وقت شان را به تماشای برنامه های مختلف تلویزیونی می گذرانند. ازینرو سرمایه گذاران، نهاد های دولتی، نهادهای خصوصی و احزاب سیاسی و شخصیت های مطرح جامعه؛ با آگاهی از نفوذ و تأثیر گذاری تلویزیون اقدام به راه اندازی شبکه های تلویزیونی کرده اند. تا آنجا که، اکنون بیش از ۶۰ شبکه تلویزیونی خصوصی و دولتی در سراسر کشور فعالیت دارند.
علاوه بر وظایف آگاهی و سرگرمی برای مردم، تلویزیون وظیفه ی فراتر از فراهم کردن آسایش برای مردم دارد. وظیفه مهم و اساسی آن این است که تلویزیون رسانه ی تصویری و صوتی، می تواند یک صنف درس سراسری برای مردم باشد، صنفی که همزمان میلیون ها نفر در آن می نشینند و می آموزند. تلویزیون بهترین ابزار برای آموزش افراد جامعه و فرهنگ سازی در مورد مسایل مهمی است که زندگی روزمره افراد جامعه و در نهایت سرنوشت یک کشور را رقم می زند. چه در حوزه سیاست، چه اقتصاد، طبی یا فرهنگ؛ همواره حرف هایی برای گفتن و چیزهایی برای آموختن از طریق تلویزیون وجود دارد. تلویزیون به دلیل بهره مندی همزمان از جاذبه های تصویر، صدا و حرکت، تأثیرگذارترین و سریع ترین راه برای رساندن پیام های فرهنگی و آموختن موضوعات مختلف در جامعه است.
حال بحث اینجاست که، تلویزیون ها به خصوص شبکه های داخلی افغانستان تا چه حدی توانسته اند به وظیفه های اساسی خویش عمل کنند. در عرصه آموزش، که یکی از وظیفه های اساسی و مهم تلویزیون ها می باشد چه نقشی داشته اند، آیا گرداندگان این نهاد های رسانه یی به درستی احساس مسؤولیت کرده اند و آیا در آینده می توانند در کنار فعالیت های خویش به آموزش هم توجه داشته باشند؟
تلویزیون های دولتی پس از فروپاشی طالبان و از آستانه ی تأسیس در کشور قادر به تغییرات قابل ملاحظه در فعالیت های و برنامه های خویش نبوده اند؛ زیرا جلو و رهبری نهاد های رسانه یی دولتی به خصوص تلویزیون در اختیار نهاد های حکومتی بوده است، به خواست و هدف آنها فعالیت ها و برنامه های این شبکه ها آماده می شود. همواره به خبرها و رویداد های وزارت ها و دیگر نهاد های حکومتی پرداخته اند و سرویس های خبری شان را فعالیت های حکومتی تشکیل داده است. به ندرت دیده می شود که در عرصه آموزش فعالیت داشته باشند؛ و برنامه های آموزشی تولید کنند در حالیکه یکی از وظایف اساسی تلویزیون های دولتی، آموزش شهروندان و ایجاد برنامه های آموزشی برای بهبود سطح سواد و آگاهی مردم است. در طول سال های گذشته و در جریان فعالیت های تلویزیون های دولتی، مردم افغانستان شاهد ابتکارات و راه اندازی برنامه های آموزشی کمتر بوده اند. برنامه های منظم آموزشی که مطابق خواست مردم باشد و بالای سطح آموزش تأثیر گذار باشد به ندرت مشاهده شده است.
از جانب دیگر تلویزیون های خصوصی در افغانستان، در دوره ی زمامداری رئیس جمهور حامد کرزی آغاز به فعالیت کردند؛ با کمترین زمان به تعداد آنها افزوده شد و نقش این شبکه ها در کشور در سمت و سو دهی افکار عمومی آشکار شد و از تلویزیون های دولتی سبقت کردند. تلویزیون های خصوصی در کشور با رویکرد تجاری توانستند جایگاه ویژه یی را در میان مردم و جامعه به خود اختصاص دهند.
تلویزیون های خصوصی با آنکه از محبوبیت خاص در میان مخاطبان برخوردارند و برنامه های تفریحی و آگاهی دهی عرضه می کنند؛ تأثیرات بالایی در شکل دهی افکار عامه به صورت مثبت و منفی در جامعه دارند که نمی توان از آن اغماض کرد. ولی عدم آگاهی مردم افغانستان نسبت به اطلاعات، نبود فرهنگ استفاده از وسایل تکنالوژی، رسانه یی و پایین بودن سطح سواد در جامعه ی افغانی، نشـرات این شبکه ها آسیب های جدی و تأثیرات منفی بالای فرهنگ، دین، عنعنات و افکار عام مردم افغانستان گذاشته است که جبران ناپذیر است. و یکی از آن آسیب ها، نبود برنامه های آموزشی در کنار برنامه های مختلف این نهاد هاست.
رسانه ها، به ويژه تلويزيون ها در کشور، بهترين ابزار و مناسب ترين بستر برای راه اندازی برنامه های آموزشی می باشند. نبود فضای باز مناسب و کمبود مرکز های عمومی باعث شده است بيشتر نوجوانان اوقات فراغت خويش را با تماشا کردن برنامه های تلويزيونی سپری کنند و اين در حالیست که ما شاهد نبود برنامه های آموزشی از طریق این رسانه هستیم، چون شبکه های دولتی مصـروف نشـر و پخش فعالیت های حکومتی بوده و تلویزیون های خصوصی هم می بینیم که بیشترین و طلایی ترین وقت خویش را به سریال های مخرب و گمراه کننده اختصاص داده اند. به وضوح مشاهده می شود که نشـر چنین سریال ها، در مخالفت با فرهنگ، دین و ارزش های ملی و اسلامی جامعه سنتی ما قرار دارد و مانع راه اندازی برنامه های آموزشی در تلویزیون ها شده اند.
از سوی دیگر برنامه های تلويزيونی را که با ذوق و علاقه جوانان و بینندگان برابر باشد در تلویزیون های کشور دیده نمی شود. برنامه های تفريحی محض و حتی گمراه کننده، در حال نشـر است که برای آینده اذهان عامه و نسل جوان خطرناک است. اينجاست که نقش مسؤولين بلند پايه وزارت های معارف و تحصیلات عالی در استفاده نمودن از چنين فرصت هایی در جهت دهی اذهان شاگردان مکاتب و محصلان دانشگاه ها برجسته می شود. مسؤولين نهاد های تحصیلی، به همکاری رسانه های کشور می توانند که برنامه های آموزنده و در عين حال جذاب و سرگرم کننده را توليد و نشـر کنند؛ به اين ترتيب از يک طرف در تشويق رسانه ها به ابتکار عمل و بيرون آمدن از چهره مقلد محض نقش مؤثری بازی کنند و مهمتر از آن توجه عام مردم، به ويژه جوانان را به اهميت و نياز شديد کشور به تمرکز روی روند تعليم و تربيه و رشد فکری جلب نمايند. برای راه اندازی و تولید برنامه های آموزشی نیازی به بودجه و هزینه های بلند نیست بل به ابتکار عمل و مسؤولين دلسوز و غمخوار نياز داريم. سالهاست، تحت فشار نشـرات مخرب و گمراه کننده ی تلویزیون های خصوصی قرار داریم؛ ولی هیچگونه اقدام عملی در راستای تغییر این برنامه ها از سوی حکومت های گذشته و کنونی به خصوص وزارت اطلاعات و فرهنگ به چشم نمی خورد. با آنکه دولتمردان کشور مسلمان اند و میدانند، نشـر سریال های هندی و ترکی از طریق تلویزیون ها و نبود برنامه های آموزشی در تلویزیون های دولتی و خصوصی برای آینده نسل جوان بی بند وباری و بی برنامه گی بار می آورد، با آن هم مهر سکوت برلب نهاده و صدای ایشان بر علیه چنین برنامه ها شنیده نمی شود. نمی دانیم که حکومت موجود به این حال و چنین نشـرات راضی است؛ یا اینکه فشار های جامعه مدنی و کشور های خارجی بالای حکومت باعث شده است که جلو نشـر این برنامه ها گرفته نشود؛ زیرا میدانیم و به وضوح دیده شده است که کشور ها و نهاد های خارجی بیشتر به بی بند و باری و آزادی بی قید و حصـر تأکید می ورزند؛ چنین دیدگاهی در جامعه ی اسلامی ما به نفع ما و آینده ما نیست. مشاهده می شود که تلویزیون ها در مجموع توجه خاص در آموزش و پرورش نسل جدید ندارند. و از سوی هم جامعه ما هنوز سنتی است؛ میزان سواد کم است، کمتر مردم افغانستان فرهنگ استفاده ی درست از وسایل ارتباط جمعی را میدانند؛ بنا بر وضعیت کنونی کشور، نسل نو نیاز جدی به راه اندازی برنامه های آموزشی و فرهنگی دارد تا در آینده بتوانند با استفاده از برنامه های آموزشی آینده درخشانی را رقم بزنند.
با توجه به نشـرات کنونی تلویزیون های خصوصی و دولتی اگر نگاهی دقیق، به برنامه های تلویزیون ها بیاندازیم و نشـرات و برنامه های آن ها را دقیق ارزیابی کنیم، به این نتیجه می رسیم که بسیاری از برنامه های تلویزیون ها، نه تنها آموزشی نیستند بل خلاف آموزش و ارزش های ملی و اسلامی ما نشـرات دارند. معیار نشـراتی را مراعت نمی کنند، نشـرات شان در مخالفت با قانون اساسی و قانون رسانه هاست، تعادل برنامه ها به شکل کلی در نظر گرفته نمی شود، به ارزش ها در اصل ارزش قایل نیستند و برنامه های آموزشی که جامعه ی ما سخت به آن نیاز دارد در جدول نشـراتی تلویزیون ها جا داده نشده است. گذشته از آن حتا برخی از سریال ها و فلم های خارجی نشـر می شود که رفتارهای نابهنجار را در جامعه ترویج می کند. از سال ها بدینسو، نمایش چنین سریال ها و برنامه ها در تلویزیون های کشور به جز هدر دادن وقت و سرگرمی محض منفعت مشخصی برای تماشاگران نداشته است، در حالی برنامه های تلویزیونی باید طوری تولید شوند که علاوه بر آموزش و سرگرمی سطح اطلاعات بینندگان را نیز بالا برده و رفتارهای نابهنجار را در جامعه اصلاح کند.
به همین دلیل، لازم است تا دستاندرکاران و تولید کنندگان برنامه های تلویزیونی به این امر مهم توجه کرده در کنار برنامه های تفریحی و سرگرم کننده، برنامههای آموزنده نیز تولید کنند. تحقق این امر زمانی ممکن است که صاحبان و دست اندرکاران تلویزیون های دولتی و خصوصی از افراد متخصص در زمینه رسانه، فرهنگ و جامعه بهره بگیرند؛ تا از یک سو برنامه های تولیدی در تلویزیون ها مطابق نیاز مخاطب باشد؛ از سوی دیگر برنامه های آموزشی جاگزین سریال ها و برنامه های مخرب شده و الگوهای رفتاری درست جایگزین رفتارهای نابهنجار شود. در نهایت به این نتیجه دست میابیم که رسانه ها به خصوص تلویزیون ها در عرصه آموزش و راه اندازی برنامه های آموزشی در کشور جنگ زده ی ما وظیفه ی خود را درست انجام نداده اند و در آموزش افراد جامعه به خصوص جوانان و کودکان تأثیر گذاری چندانی نداشته اند. هم چنان حکومت افغانستان، در رأس رسانه ها، وزارت اطلاعات و فرهنگ نتوانسته است نشـرات تلویزیون ها را مهار کند. بنابر نشـر و ارزیابی برنامه های تلویزیون های داخلی افغانستان، دیدگاه و هشدار ما نسبت به نشـرات نادرست رسانه ها به خصوص تلویزیون های خصوصی اینست که، نشـرات تلویزیون های خصوصی؛ جامعه را بی بند بار ساخته و اتحاد خانواده ها را از بین برده است، خوشبینی از نشرات تلویزیون ها وجود ندارد.
پیشنهاد و راه منطقی ما، به مدیران و صاحبان رسانه ها به خصوص تلویزیون ها این است که در نشـرات خویش نیاز مردم به آموزش را در نظر گرفته، برنامه های آموزشی را جاگزین برنامه های گمراه کننده و سریال های هندی و ترکی نمایند. مسؤولین رسانه های ما، از همین کشور هستند، یک اندازه احساس مسؤولیت نسبت به مردم و نیاز جامعه داشته باشند تا جامعه ما بتواند از هجوم فکری و فرهنگی در امان بماند.
حکومت افغانستان به خصوص فلسفه ی موجودیت وزارت اطلاعات و فرهنگ اینست که قانون رسانه ها را بالای رسانه ها تطبیق نماید، و در کنار آن، وزارت اطلاعات و فرهنگ یگانه مرجع اجرایی و مسؤول مستقیم نظارت رسانه ها می باشد احساس مسؤولیت کند و نگذارد تلویزیون ها آنچه را که مخالف ارزش های ملی و اسلامی ماست نشـر کنند. وظیفه ی اساسی وزارت اطلاعات و فرهنگ حفظ ارزش های ملی و اسلامی و نظارت نشـرات رسانه ها به اساس قانون رسانه ها و قانون اساسی کشور است. مردم به خصوص بزرگان خانواده از آینده خطرناک برنامه های غیر اخلاقی برای خانواده ها هشدار دهند و اجازه ندهند خانواده های شان پای تماشای برنامه های غیر اخلاقی و غیر اسلامی بنشینند.