معماری
خانه / ادب و هنر / نهضت اسلامی جوانان مسلمان و نشریه «گهیځ»

نهضت اسلامی جوانان مسلمان و نشریه «گهیځ»

 ابوذر پیر زاده

بنیان گذاران نهضت جوانان مسلمان، قبل از به وجود آمدن این نهضت در پی آن شدند تا همزمان با تأسیس نهضت نشریه ی را نیز برای بیان و شناساندن افکار و اندیشه ها و آرمان های والای اسلامی انقلابی خویش به مردم و تنویر اذهان عامه و همین طور در جهت مقابله با هجمه های تبلیغاتی و فعالیت های فرهنگی کمونیستها و غرب گرای لائیک، رسماً پایه گذاری نمایند.

اما متأسفانه این اقدامات و تلاش های آنها به کدام نتیجه یی نرسید، چرا که از یکسو توان اقتصادی شان بسیار ضعیف بود و مانند کمونیست ها کدام پشتیوانه بیرونی و دولتی نداشتند و از جانب دیگر دولت وقت علی الرغم آن که به کمونیستها و ملی گراها اجازه رسمی نشریات «خلق»، «پرچم»، «شعله جاوید» و «افغان ملت» صادر کرده بود، از دادن اجازه امتیاز نشریه رسمی برای نهضت اسلامی اباء می ورزید. رژیم سلطنتی محمد ظاهر شاه به خاطر روابط بسیار دوستانه ای که با اتحاد شوروی وقت داشت، نمی خواست و به تعبیر دیگر نمی توانست با میدان دادن به مبارزین مسلمان، زمینه را برای تبلیغات کمونیست ها را محدود سازد و باعث رنجش خاطر روس ها گردد. بنا بر این جوانان مسلمان بگونه ی غیر مستقیم وارد عمل شدند و از طريق نشریه تازه تأسیس اسلامی سیاسی و انقلابی «گهيځ» به نشر افکار، آراء و نظریات شان پرداخته و مبارزات تبلیغاتی و مطبوعاتی خویش را علیه کمونیست ها از این مسیر آغاز کردند و ادامه دادند.

این ادعا در منابع تاریخی نهضت اسلامی و از جمله در نوشته های صفحه هفتم جزوه یی «تاریخچه حزب اسلامی افغانستان» چنین مورد بیان و تائید قرار گرفته است: «جریده (نشريه گهیځ) همان جریده ای بود که از طرف حزب (در آن زمان نام حزب اسلامی، جوانان مسلمان بود -نگارنده کتاب حاضر-) مطابق شرایط زمان به صورت غیر مستقیم جهت نشر و پخش طرز تفکر اسلامی و مبارزه علیه کمونیزم انتخاب شده بود.» همینطور از قول انجنير گلبدین حکمتیار، تنها رهبر زنده مانده نهضت اسلامی «جوانان مسلمان» در صفحه ۱۶۸ کتاب «تاریخ و روزنامه نگاری افغانستان» در همین رابطه اینطور نقل شده است: «منهاج الدین گهیځ رسماً عضویت سازمان «جوانان مسلمان» را دریافت نکرده بود که شاید هم بنا بر ملحوظات سیاسی و اجتماعی، که نمی توانست منحیث عضو علناً و به طور رسمی جریده گهیځ را منتشر نماید و از اهداف اسلامی این تحریک به دفاع برخیزد، بوده باشد. اما اندیشه او در همان مقطع تاریخی نه تنها بیانگر اهداف جوانان مسلمان بود، بلکه در موضع مشترک، علیه کمونیست ها قرار داشتیم» این نشریه آیینه تمام نمای فعالیت های مبارزاتی و زبان گویای نهضت اسلامی «جوانان مسلمان» در دهه دیموکراسی در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه، تنها جریده ای غیر دولتی بود که در جهت دفاع از اسلام و مسلمانان مبارز و بر ضد کمونیست ها و سیاست های سلطه طلبانه اتحاد شوروی وقت در افغانستان، فعالیت می کرد. و به همین لحاظ بود که بنیان گذار و صاحب امتیاز و نخستین مدیر مسؤول آن منهاج الدین خان گهیځ در اوائل دهه پنجاه هجری شمسی توسط عوامل دستگاه استخباراتی کا. جی، بی شوروی آن زمان در خانه اش به طرز وحشیانه ای مورد حمله تروریستی قرار گرفت و به شهادت رسید.

به هر حال نشریه سیاسی، انقلابی و اسلامی «گهیځ» به صاحب امتیازی و مدیریت مسؤولی عالم معروف کشور مرحوم منهاج الدين گهیځ در ۲۱ میزان سال ۱۳۴۷هـ ش (۱۳ اکتوبر ۱۹۶۸م) به نشرات آغاز نمود. این جریده به صورت هفتگی و به سایز چهل در شصت سانتی متر و در چهار تا شش صفحه و به تیراژ هزار تا دو هزار نسخه به زبان های پشتو و فارسی دری در شهر کابل منتشر و علاوه بر پایتخت به ولایات کشور نیز توزیع می گردید.[۱]

سمت مدیریت مسؤول این نشریه را بعد از شهادت مرحوم منهاج الدين گهیځ، مولوی عبدالرب احدى وردک و عبد السلام فرقانی[۲]  (به نوبه) بر عهده داشتند. جریده و به عبارت دیگر نشريه «گهیځ» که در فارسی دری آنرا صبح، فجر، بامداد و سپیده دم می توان ترجمه و معنی کرد، زبان گویا و آیینه تمام نمای فعالیت های مبارزاتی نهضت نوین معاصر کشور «جوانان مسلمان» در دهه قانون اساسی دوران سلطنت محمد ظاهر شاه به شمار می رفت.

در این جریده وزین و محبوب القلوب مسلمانان، علاوه بر اخبار و گزارش های جهان اسلام و نهضت «جوانان مسلمان»، مقالات و مضامین رهبران و فرهنگیان نهضت به ویژه مقالات مهندس حکمتیار با نام مستعار، به نشر می رسید، جریده ی مذکور علناً و بدون ترس و بی پرده پیرامون خطراتی که از ناحیه کمونیزم و جناح چپ متوجه افغانستان بود، صحبت می نمود و عليه تبليغات الحادی کمونیست ها فعالیت می کرد و به تنویر افکار عامه می پرداخت.(کتاب تاریخ مطبوعات افغانستان، نوشته محمد حلیم تنویر)  آقای دکتر حقشناس مؤلف كتاب «دسایس و جنایات روس در افغانستان» در صفحه ۳۳۶ در تائید از مطلب اخير الذكر چنین نگاشته است: «مرحوم گهیځ با روحیه سرشار از ایمان و عشق به خدا و توسط جریده یی که انتشار میداد در برابر کمونیزم و فساد مردانه رزمید و از جنایات روسها و مزدوران شان در افغانستان پرده برداشت. آزار و اذیت دستگاه حاکم (رژیم سلطنتی محمد ظاهر شاه – نگارنده تکاب حاضر) و تهدید پولیس کی جی، بی (سازمان جاسوسی شوروی وقت) هیچکدام به عزم استوار او خللی وارد نمی کرد و با کمال شهامت و پایداری مبارزاتش را ادامه می داد.» از نویسنده گان دیگر کشور ما آقای عبدالحميد مبارز نیز در صفحه ۳۱۹ کتاب ارزشمند «تحلیل واقعات سیاسی افغانستان ۱۹۱۹-۱۹۹۶م» در همین رابطه نوشته است که: «جريده گهیځ که به امتیاز و مدیریت مسؤولی منهاج الدین گهیځ نشر می شد، کاملاً علیه کمونیزم و خلقی ها قرار داشت، گهیځ صاف و بدون خوف علیه چپ نشرات می کرد و مردم را به وجایب مذهبی شان متوجه می ساخت.» هكذا نوشته های آقای پروفيسور دکتر عبدالرسول رهین استاد سابق دانشگاه کابل در كتاب «تاریخ مطبوعات افغانستان» نیز مؤید مطالب فوق الذکر بوده و این استاد گرانمایه در باب خط مشی و اوصاف نشریه گهیځ در صفحه ۴۲۹ به شرح زیر ابراز نظر نموده است: «اهداف نشراتی این نشریه (گهیځ) را نشر مقالات دینی و فلسفی و سیاسی تشکیل می داد. مقالات فلسفی آن بیشتر در رد مسایل و تیوریهای دیالیکتیکی و ماتریالیستی می بود. جریده «گهیځ» که با امتیاز و مدیریت مسؤول منهاج الدین گهیځ نشر می شد، کاملاً علیه کمونیزم و خلقیها (ی وابسته به مسکو) قرار داشت.» علاوه بر مؤرخان و محققان داخلی در منابع تاریخی کشورهای مسلمان نیز به مبارزات و فعالیتهای مطبوعاتی و اسلامی نشريه گهیځ، اشاراتی صورت گرفته است. به طور مثال حجت الاسلام سید هادی خسرو شاهی نویسنده مبارز ایرانی در صفحات ۱۳۹ و ۱۴۳ کتاب «نهضت های اسلامی افغانستان» در پیوند با مطالب فوق چنین نگاشته است: «هفته نامه گهيځ -به معنی فجر- که به زبان فارسی و پشتو زیر نظر شهيد منهاج الدين گهیځ منتشر می شد، به نشر مسائل اسلامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می پرداخت. گهيځ به رغم جو خفقان و ترور و وحشت حاکم بر مبارزان مسلمان افغانستان مطالبی می نوشت که حاکمیت ضد مردمی را خوش نمی آمد. منهاج الدين در قبال تهاجم خلقی ها و پرچمی ها آرام نه نشست و مقالاتی علیه مارکسیسم منتشر ساخت.» افزون بر اینها از جمعی از محققان خارجی و از جمله آقای آنتونی هایمن بریتانیایی در صفحات ۸۱ و ۸۲ کتاب «افغانستان در زیر سلطه شوروی» در همین زمینه نوشته است که: «گهیځ از مخالفین سرسخت کمونیزم بود. او از هر نوع کوشش در بی اعتبار کردن کمونیزم و کی جی بی خودداری نمی کرد. گهيځ علاوه بر این به تبلیغات ضد اسلامی ای که از سوی شوروی ها منتشر می شد، پاسخ میداد.»

 

ماجرای غم انگیز شهادت مدير مسؤول نشریه ی اسلامی «گهیځ»:

کمونیست ها که با رشد و گسترش روز افزون فعالیت های سیاسی اسلامی انقلابی «جوانان مسلمان» در سال های اخر دهه دیموکراسی، مبارزه ی چندین ساله یی ضد دینی شان به بن بست رسیده بود و سیاست جدید شرارت و دهشت را در برابر مبارزان مسلمان در پیش گرفته بودند، این بار در پی حذف فزیکی چهره های سرشناس و مؤثر فرهنگی نهضت برآمدند و دست به جنایت بی سابقه یی زدند. آنها برای اینکه به خیال باطل خود شان جلو رشد و بالنده گی فعالیت های تبلیغاتی و فرهنگی انقلابیون مسلمان را گرفته باشند، منهاج الدین خان گهیځ صاحب امتیاز و مدیر مسؤول یگانه نشريه اسلامی سیاسی کشور را ناجوان مردانه و به طور بسیار وحشیانه در منزلش ترور کردند و به شهادت رسانیدند.

این عمل جنایت کارانه کمونیستها که در واقع نشانه یی بارزی از عجز و درمانده گی و بیانگر شکست فعالیت های معمول تبلیغاتی و تشکیلاتی و اقدامات زورگویانه آنها در مقابل نهضت اسلامی محسوب می شد، در منابع تاریخی نهضت اسلامی به شرح زیر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

در صفحه هفتم جزوه «تاریخچه حزب اسلامی افغانستان» که در دوران جمهوریت کودتایی سردار داود به صورت گستتنر[۳] به چاپ رسیده، در توضیح و تائید مطلب فوق چنین آمده است: «هواداران مسکو و پیکنگ (بیجنگ امروزی) و تمام حرکت های الحادی ضد ملی و ضد اسلامی وقتی که در برابر پیشروی های منظم حزب اسلامی (نهضت جوانان مسلمان افغانستان آن زمان – نگارنده کتاب حاضر-) با شکست مواجه گردیدند و دانستند که دیگر نمی توانند از راه تبلیغات و نشرات و فعالیت های معمول برای مفکوره های وارداتی و ضد ملی خود خریدار پیدا کنند، برای حفظ موجودیت ننگین خود پلان ترور شخصیت های بزرگ اسلامی را ترتیب نمودند.

این پلان ها در حقیقت به رهبری کارشناسان و متخصصین روسی و به مشوره و هدایت آنان به منصه اجرا در آمد. شهيد منهاج الدین گهیځ عالم معروف اسلامی کشور و صاحب امتیاز جریده ای اسلامی «گهیځ» به اساس پلان شوم و خائنانه این وطن فروشان (کمونیستها -نگارنده کتاب حاضر-) به تاریخ ۱۹-۶- ۱۳۵۱هـ ش در خانه خود به شهادت رسید.» علاوه بر این در مقاله یی که تحت عنوان «شهادت مرحوم گهیځ» در نخستین شماره نشریه «گهیځ» پس از ترور آن عالم والا مقام به نشر رسیده و در صفحات ۱۴۴ و ۱۴۵ کتاب «نهضت های اسلامی افغانستان» نیز از آن اقتباس صورت گرفته، به قضیه ترور و شهادت آن مرحومی به اختصار این گونه اشاره شده است: «آنهائیکه برای پیشبرد اعمال غیر ملی و غیر اسلامی خود عقیده و حیات مردم ما را به بازی گرفته اند، اکنون از مرحله اول فعالیتهای خود که عبارت از مسموم گردانیدن افکار عامه توسط تبلیغات زهرآگین، میتینگها و هوراهای روی جاده بود، به مرحله دوم فعالیت، یعنی به مرحله ترور، آدم کشی و تجاوز بر خانه های مبارزین (مسلمان) پا گذاشته اند.» گذشته از اینها ماجرای شهادت جانگداز مرحوم منهاج الدین گهیځ که در زمان صدارت دکتر عبد الظاهر در برج سنبله سال شمسی به وقوع پیوسته از هر نظر تأمل برانگیز و قابل توجه می باشد. زیرا شهادت موصوف گرچه در ظاهر ترور ساده یی به نظر می آید و گویا که بطور تصادفی و آنی و توسط افراد ناشناس صورت گرفته است، اما -بنا بر شواهد و قراین موجود- در واقع این جنایت هولناک و مرموز، توطئه و دسیسه یی پلان شده یی بوده که روی اهداف خاص سیاسی و به وسيله دشمنان اسلام و کمک اجانب و مشارکت و اذن محافل حاکمه کشور، از قبل طرح ریزی شده و بعد به اجرا در آمده است. بطوری که شرح مختصر این ماجرای دردناک در صفحات ۱۲۲ و ۱۴۴ کتاب «نهضت های اسلامی افغانستان» و به نقل از نخستین شماره «گهیځ» پس از شهادت مرحوم منهاج الدین گهیځ ، چنین آورده شده است:

«واقعه غم انگیز شهادت مرحوم مغفور فاضل دانشمند الحاج منهاج الدین گهیځ، صاحب امتیاز این جريده شریفه که تفصيل آنرا در وقت حدوث این فاجعه دردانگیز مطالعه کرده بودید، از جمله جنایات تکان دهنده ی است که نظیر آن در کشور ما کمتر به مشاهده رسیده. مرحوم گهیځ در شب جمعه در منزل خود (نزدیک) مقر (دفتر) ولسوالی چهاردهی توسط یک دسته مسلح از دشمنان اسلام و افغانستان با فیرهای تفنگچه در حالی به شهادت رسید که با دو نفر مهمان خود[۴] مصروف صحبت و صرف غذای شب بود.

چون دسیسه خیلی دقیقانه طرح شده بود و اجازه نمی داد که هیچ شاهدی از جریان قتل زنده بماند، لذا قاتلان خونخوار بر مهمانان مرحوم گهیځ ترحم ننموده و یک تن از آنان را نیز به شهادت رسانیدند. کسانی که از مبارزات خستگی ناپذیر مرحوم گهیځ علیه دشمنان اسلام و افغانستان خبر دارند، ابداً نمی توانند باور کنند که قتل مرحوم گهیځ یک قتل تصادفی و عادی باشد.»

البته راجع به چگونگی ترور گهیځ و اینکه چه کسی و به تعبیر بهتر چه کسانی او را به شهادت رسانیده اند، همه صاحب نظران و کارشناسان داخلی و خارجی مسائل سیاسی افغانستان، بر یک نکته اتفاق نظر دارند و آن اینکه کمونیست های افغانی (حزب دیموکراتیک خلق) به اضافه روسها و (کا، جی، بی) عاملان اصلی قتل سیاسی گهیځ بوده اند و مسؤولین امنیتی رژیم سلطنتی محمد ظاهر شاه یا در این ماجرا مشارکت غیر مستقیم داشته و یا در جریان آن قرار داشته اند.

زنده یاد صباح الدین کشککی کارشانس مسائل سیاسی کشور که در آن زمان صاحب امتیاز و گرداننده نشریه غیر دولتی «کاروان» نیز بوده است، در صفحه ۱۵۱ کتاب «دهه قانون اساسی» در باره چگونگی ترور گهیځ اینگونه روشنی انداخته است: «نخستین مدیر این جریده (گهیځ) در سال ۱۹۷۲م بطور اسرار آمیزی کشته شد. تفنگ داران به منزل او در یک جیپ روسی بدون نمبر پلیت آمده بودند. مدير گهيځ، منهاج الدين گهیځ مضامین شدید اللحنی ضد کمونیزم و شوروی را در جریده اش نشر می کرد.»

مرحوم کشککی در همین صفحه کتابش در باره مرموز بودن قتل گهیځ، نوشته هایشرا این طور ادامه داده است: «هرگز اعلان نشد که چه کسی دسیسه قتل او را چیده بود،» دگرمن (سرهنگ دی) قوماندان امنیه كابل به جريده «کاروان»، توصیه کرد تا برای پیدا کردن قاتل او (گهیځ) کنجکاوی زیادی نکند».

این نوشته کشککی بیانگر آنست همانطوری که قبلاً گفتیم و همچنان که در ذیل از قول دكتر حقشناس می آید، محافل حاكمه وقت در ترور شهید گهیځ دست داشته و این قتل به اطلاع و به اذن آنها صورت گرفته است.

اما نویسنده دیگر کشور آقای صدیق فرهنگ که در آن زمان با جناح چپ وابسته به مسکو آشنایی و ارتباط نزدیک داشته، در صفحه ۸۱۲ جلد دوم کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» به وضوح از دست داشتن روس ها در قضيه قتل سیاسی گهيځ سخن گفته و نوشته است که: «گهیځ در سال ۱۹۷۲م در منزلش واقع در (منطقه) گذرگاه کابل توسط اشخاص ناشناسی به قتل رسید و در محیط شایعه شد که قاتلين او از کارکنان سفارت شوروی بودند.»

جریان دست داشتن مستقیم روس ها در قتل گهیځ را تحلیلگر و محقق صاحب نام افغان آقای دکتر نصری حقشناس مؤلف كتاب «دسائس و جنایات روس در افغانستان» نیز به صراحت تائید کرده و در صفحه ۳۱۷ در همین رابطه گفته است که: «مرحوم گهيځ توسط پولیس کا، جی، بی در خانه اش به قتل رسید و در حالیکه مهمانان گهیځ، افراد روسی داخل موتر جیپ سفارت روسیه را به چشم خویش دیده بودند و بر آن گواهی می دادند، هیچکس به آن اهمیت نداد و (محافل حاکمه – نگارنده کتاب حاضر) چنان انگاشتند که هیچ حادثه ی اتفاق نیفتاده است.» حقشناس در ادامه همین نوشته هایش بر این موضوع که قتل گهيځ به دستور روسها و با مشورت با مقامات رژیم سلطنتی افغانستان صورت گرفته، وضاحت بیشتری داده و افزوده است: «در اوایل سنبله۱۳۵۱ شمسی سردار عبدالولی (داماد محمد ظاهر شاه) بنا بر دعوت «گریچکو» وزیر دفاع روسيه (شوروی) به آن کشور مسافرت نمود، گرچه هدف این دعوت و سفر معلوم و مشخص نبود، معهذا مردم حدس می زدند که روس ها می خواهند موافقت عبدالولی را در انجام بعضی اقداماتی که در نظر دارند، جلب کنند و از نفوذ و قدرت او که مرد شماره دوم کشور بعد از شاه (محمد ظاهر) بود، استفاده نمایند. چنانچه مردم کابل شهادت مرحوم گهیځ را که یک هفته بعد از برگشت سردار عبدالولی به کابل اتفاق افتاد، ناشی از همین رابطه (و سفر) میدانند. زیرا او یکی از مسلمانان مبارز و با ایمانی بود که پیوسته نیش قلم و زبانش متوجه جنایات روس ها بود و به هیچ وجه تطمیع نمی شد.» شایان ذکر است که در صفحه ۵۵۵ کتاب «حقیقت التواریخ» نه تنها نظريات آقایان کشککی و فرهنگ و حقشناس در باره چگونگی ماجرای ترور گهيځ مورد تائید قرار گرفته، بلکه قاتلان مزدور آن شهید به خون خفته اینطور شناسایی و معرفی شده اند: «این قتل (شهادت گهیځ) توسط افسر کوماندوی بالاحصار (کابل) لومړی بریدمن (ستوان یکم) فیض محمد مسعودی (یا وزیری که پس از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲هـ ش وزیر داخله رژیم به اصطلاح جمهوریت داود خان شد – نگارنده این سطور) و همکاری و اشتراک «اوبلوف» کارمند ارشد سفارت شوروی در کابل که بعدها در زمان حاکمیت غاصبانه پرچمی ها با صلاحیت رئیس جمهور افغانستان کار می کرد (نگارنده کتاب حاضر) عضو سفارت شوروی که مامور کا جی بی (سازمان جاسوسی شوروی وقت) نیز بود، صورت گرفته بود.» این مطلب در منابع متعدد داخلی و از جمله در صفحه ۳۷۰ کتاب «نگاهی مختصر به تاریخ معاصر افغانستان» و صفحه ۳۸ کتاب «افغانستان در سیاہ ترین دوران تاریخ» و صفحات ۶۰ و ۶۱ کتاب«داود خان در چنگال ک. ج. ب» نیز تذکر یافته و تائید شده است. همینطور در صفحه ۳۶۸ همین کتاب (داود خان در چنگال ک. ج. ب) از اجیر شدن یک تن از یاغیان شورشی آن وقت به نام غلام حضرت که از رفقا و به قولی از رقبای مجید کلکانی بوده سخن به عمل آمده و در توضیح آن نقل شده است که: «در آن زمان گفته شد که غلام حضرت رفیق (یا رقیب مجید کلکانی) در ازای دریافت پولی هنگفت و رهایی چند تن از رفقایش از محبس، گهیځ را شهید ساخت.» باید اضافه کرد که غلام حضرت گلبهاری (و به قولی قره باغی) مشهور به صوفی غلام حضرت همان کسی است که در منطقه شمالی در آخر سلطنت محمد ظاهر شاه به یاغی گری و زورگیری رو آورد. در زمان جمهوریت داود خان قدير نورستانی وزیر داخله وقت می خواست با حمایت از غلام حضرت، او را علیه مجید کلکانی استعمال نماید. که این حمایت های نابخردانه نه تنها سبب دستگیری مجید نشد بلکه غلام حضرت را به سرکش قوی علیه دولت داود تبدیل کرد، و در نهایت ماموران امنیتی داود خان از دستگیری مجید کلکانی عاجز آمدند. اما در عوض توانستند با مشکل و پس از تلاشهای زیاد غلام حضرت و برادر باغی او را از میان بردارند. افزون بر نویسنده گان و محققان داخلی از جمع نویسنده گان و تحلیل گران خارجی نیز آقای «آنتونی هایمن» نویسنده کتاب (افغانستان در زیر سلطه شوروی) در صفحه ۸۲ راجع به شهادت گهیځ بدست سازمان کی جی بی و دست داشتن اتحاد شوروی وقت در این رویداد، اینطور نوشته است: « پس از تهدیدهای مکرر بالآخره گهیځ در هفتم سپتامبر ۱۹۷۲ (۱۶ سنبله ۱۳۵۱شمسی) در خانه خود همراه با برادرزاده اش به قتل رسید.[۵]

مردم کابل این قتل را بر گردن کا جی بی گذاشتند. این قتل موجب اعتراض همگان شد و از مطبوعات افغانستان نیز فراتر رفت و بسیاری از روزنامه های مسلمان در خاور میانه سفیر شوروی در کابل (سرگی کیک توف) را مسؤول دانسته، نوشتند که او دستور ترور کردن گهیځ را صادر کرده بود.»  در اینجا تذکر یک نکته دیگر نیز لازمی است و آن اینکه در بعضی از منابع مثل کتاب «نهضت های اسلامی افغانستان» از آقای خسروشاهی و کتاب «افغانستان در زیر سلطۀ شوروی» آقای آنتونی هایمن تاریخ شهادت مرحوم گهيځ هفتم سپتامبر ۱۹۷۲م مطابق ۱۶ سنبله ۱۳۵۱ شمسی، همینطور در برخی منابع دیگر مانند کتاب «تاریخ و روزنامه نگاری افغانستان» تاریخ شهادت آن مرحوم زمستان سال ۱۳۵۱هـ ش قید شده است. و این در حالی است که منابع حزب اسلامی افغانستان شهادت مرحوم گهیځ را ۱۹ سنبله سال ۱۳۵۱ ذکر کرده اند. نگارنده گرچه در این رابطه (به ویژه شهادت آن مرحوم) شخصاً حضور ذهن ندارم، اما با توجه به نوشته های صفحه ۲۱۷ کتاب حقشناس و با در نظر داشت اینکه دست اندرکاران منابع نوشتاری حزب اسلامی از هر کسی دیگر شهید منهاج الدين گهيځ نزدیکتر بوده اند، به احتمال قریب به یقین همان ۱۹ سنبله سال ۱۳۵۱ را تاریخ شهادت آن مرحوم می دانم. ان شاء الله که اینطور باشد و اشتباه نکرده باشم، در غیر آن از خواننده گان عزیز انتظار عفو و بخشش را دارم .[۶]

باید توجه داشت چنانی که قبلاً اشاره شد کمونیست های وابسته به خط مسکو فکر می کردند با خاموش ساختن شمع زنده گی گهیځ و از بین بردن فزیکی وجود وی، اختر فروزان و رو به گسترش نهضت اسلامی «جوانان مسلمان» رو به افول خواهد گذاشت. اما این خیال، خیال باطل بود و نشریه «گهیځ» در همان زمان در مقاله ی تحت عنوان «شهادت مرحوم گهیځ» که در صفحه ۴۵ کتاب «نهضت های اسلامی افغانستان» نیز نقل شده، در پیش بینی و توضیح این موضوع چنین نوشت: «آنهای که ناجوانمردانه پلان قتل مرحوم گهیځ را طرح نموده اند، فکر کرده اند که با از بین بردن گهیځ، لطمه ای بزرگی را بر جبهه مبارزین ضد دینی[۷]  حواله خواهند کرد و به مخالفت های مسلمانان حقیقی علیه دهريت و مادہ پرستی خاتمه خواهند داد، و اما این اشتباهی است بزرگ، چه هر فرد مسلمان این کشور در امر دفاع از ناموس، دین و وطن، به ذات خود یک گهيځ و حتی قوی تر از آن است.» در هر حال این پیش بینی نشريه «گهیځ» به واقعیت تبدیل شد و عملی شدن توطئه ترور مرموز و ددمنشانه گهیځ توسط کمونیست های وابسته به خط مسکو، نه تنها ره بجایی نبرد و مانع گسترش و رشد و تکامل روز افزون نهضت اسلامی کشور نشد، بلکه باعث شگوفایی و توسعه هر چه بیشتر آن گردیده و راه را برای جذب و جلب و فداکاری و ایثار مبارزان مسلمان بیشتری در دایره بزرگ نهضت اسلامی (جوانان مسلمان افغانستان) باز و هموار نمود و این موضوع را بنا بر نوشته صفحه ۱۴۳ کتاب «نهضت های اسلامی افغانستان» مرحوم منهاج الدين گهيځ خود در زمان حیات خویش در مقابل هشدار دوستانش چنین پیش بینی و اظهار داشته بود که: «شاید من (گهیځ) اولین قربانی ای باشم که دست گماشته گان روس با خون من رنگین شود، ولی خون من راه را برای مبارزه علیه روس به دیگران باز می کند.» به هر صورت الحاج منهاج الدين گهیځ، اختر تابناک و فروزانی بود که در فضای مبارزات اسلامی کشور ما در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه خوش درخشید، اختر درخشانی که گوشه های تاریک و ظلمت بار زنده گی بسیاری از افراد میهن اسلامی ما را روشن ساخت.

بدون شک او یک تن از مبارزان مقاوم و فرزندان راستین ملت مسلمان افغانستان به شمار می رود، که با درک عمیق و بخردانه اش از اسلام نجات بخش شماری بسیاری از مردمان جامعه آن روز کشورش را به سوی فلاح و رستگاری هدایت کرد و از فرو رفتن در لجنزار ظلمت و الحاد نجات داد و رهایی بخشید.

این عالم جلیل القدر با اتکا بر مکتب اسلام و با توجه به تجارب تاریخ گذشته کشورش دریافته بود که یگانه طریق نجات افغانستان از چنگال نابسامانی های خفت بار آن روزگار در تمسک به اسلام و طرد کمونیزم و کمونیست های خون آشام نهفته است، و در این راستا با همت بلند گام های استواری برداشت.

الحاج مرحوم منهاج الدین گهیځ این مبارز دلاور می دانست که راه انتخابی او بسیار دشوار و شهادت خواه است. او با آگاهی تمام در این مسیر دشوار و خطرناک قدم گذاشت، گام برداشت و در فرجام خود را قربانی نمود و عروس زیبای شهادت را به آغوش کشید.

بنا به نوشته نشریه خودش (گهیځ) این عالم جلیل القدر و مبارز، نزد تمام کسانیکه به حکم قرآن به قدسیت همچو مبارزات عقیده دارند، نمرده و زنده و جاویدان است. زیرا او در راه حمایت از ناموس، دین و وطن اسلامی به شهادت رسید. او با دل و جان حاضر شد آگاهانه هستی پر بار و خون پاکش را بر پای اسلام و میهن اسلامی اش فدا کند و بریزد. ولی نگذارد لوای اسلام عزیز بر زمین بیفتد و دست نامحرمان کمونیست بر سرنوشت کشور حاکم شود.

او با ریختن و اهدای خون پاک و مطهر خویش روند مبارزات اسلامی را در افغانستان عزیز همچنان گرم و داغ نگه داشت و درفش پر افتخار توحید را همچنان بر افراشته و بلند کرد، روانش شاد و راهش مستدام باد.

برگرفته از کتاب:

تاریخ سیاسی افغانستان معاصر۴ از صفحه ۸۶ الی صفحه ۹۵

 

[۱]– کلکسیون های موجود در آرشیف ها و کتابخانه ها نشان می دهد که نخستین شماره این جریده به  صاحب امتیازی و مدیریت شخص شهید منهاج الدین گهیځ بتاریخ ۶ دلو سال ۱۳۴۷ خورشیدی از چاپ برامده است.«اداره انجمن گهیځ»

 

[۲]– کلکسیون های موجود در آرشیف ها و کتابخانه ها نشان می دهد که عبدالسلام فرقانی مدیر مسؤول نبوده، بلکي عبدالسلیم فرقانی در حیات جناب گهیځ در سال ۱۳۴۹هـ ش بحیث مدیر مسؤول وظیفه اجرا نموده است.

 

[۳]– نوعی از ماشین تکثیر نوشته در اوراق مخصوص بود که در اوایل انقلاب اسلامی

و مهاجرت به دلیل میسر نبودن شرایط و امکانات برای چاپ و تکثیر

مواد تبلیغاتی از آن استفاده صورت می گرفت«اداره انجمن گهیځ»

[۴]– در برخی روایات از کشته شدن یک تن مهمان در منزل شهید منهاج الدین گهیځ همراه با وی

ذکر شده که در اثنای بازدید هیأت انجمن گهیځ از مدفن شهید در زادگاهش نیز تنها مقبره

در کنار مقبره وی به مشاهده رسید و در لوح مزار وی تاریخ شهادتش به گونه مجمل

همان تاریخ شهادت منهاج الدین گهیځ ذکر گردیده است. «اداره انجمن گهیځ»

 

[۵]– چنانچه قبلاً تذکر رفت در روایات متعددی از حادثه به شهادت رسیدن منهاج الدین گهیځ تنها از به شهادت رسیدن

یک مهمان وی که در قریه آبایی شهید منهاج الدین گهیځ یکجا با وی دفن است، حتی اعضای زنده خانواده

شهید منهاج الدین گهیځ نیز از کشته شدن برادر زاده اش با وی چیزی نمی گویند، بلکه از کشه شدن

بچه کاکا گهیځ صاحب که زمان جان نام داشت خانواده اش آنرا تأیید کردند.«اداره انجمن گهیځ»

[۶]– با توجه به کلکسیون شماره های مختلف جریده گهيځ و مطلبی که در صفحات

اول و سوم شماره ۱۵۹ جریده گهیځ، منتشره، ۲۶ قوس ۱۳۵۱ و پس از شهادت

شهید منهاج الدین گهیځ تحت عنوان «شهید افغان» به نشر رسیده است و همچنان

با توجه به اظهارات اکادیمیسین عبدالاحد عشرتی، شهید منهاج الدین گهیځ

شامگاهان ۱۵/۱۶ سنبله سال ۱۳۵۱ به شهادت رسیده است.«اداره انجمن گهیځ»

[۷]– هر چند آقای پیر زاده به نقل از کتاب نهضت های اسلامی افغانستان کلمه

مبارزین ضد دینی را بکار برده است اما چنان به نظر می رسد که هدف بر عکس

نوشتار مبارزین اسلامگرا می باشد و این کلمه ضد دینی در اینجا محض یک

اشتباه تایپی و نوشتاری است. «اداره انجمن گهیځ»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب وردپرس