گلوی حق بریده نمیشود
یوسف ارسلان
هر مکتب و ایدیولوژی که وعده بهشت را در زمین داده است آن را جهنمی بیش نساخته. نمی خواهم در مورد وعدهها و بهشت آرمانی کمونیزم چیزی بگویم؛ امروز این ایدیولوژی سرمایهداری که نظام سیاسی آن دموکراسی است بیشترین اصرار در فراهم نمودن بهشت و سعادت در دنیا را دارد.
آزادی با انواع چهارگانه آن از ارزشهای جوهری سرمایه داری پنداشته میشود. گویا سعادت و بهشت سرمایهداری بدون آزادی یعنی هیچ باشد. به همینگونه اساسی ترین وظیفه دموکراسی را صیانت از آزادی و تأمین امنیت و رفاه میدانند؛ اما امروز دیده می شود که سرمایهداری با این همه طمطراق خود به جهنمی میماند که هنگام مرگ به گلوی رعیت خویش حتی قطرهٔ از زقوم هم نمی ریزد. بلندترین نعره دموکراسی آزادی است، اما کلان ترین دستاورد آن سانسور و خفه کردن گلوهاست. بزرگترین داعیه خود را امنیت و رفاه میداند اما بارزترین دستاورد اش ترور و بریدن حنجرههاست.
دموکراسی دقیقاً با همین شعار وارد افغانستان شد و با دو دهه حاکمیت خویش وحشت، فساد، ترور، فریب، سرکوب و سانسور را نهادینه ساخت. برای جامعه گفتند که رسانهها رکن چهارم نظام ما و ممثل آزادی بیان است، اما پالیسی همین رسانهها از سفارتخانهها صادر میشد. میگفتند شما حق دارید فکر تان را فریاد زنید اما در بین تجمعات معترض به انتحار می پرداختند؛ کسانی را تطمیع و کسانی را سرکوب و زندانی میساختند.
در تسلسل حملات و تهدیدهای گروهها و افرادیکه بزرگترین داشتههای آنها قلم و زبان شان بود در مییابی که آزادی بیان صرف برای کسانیست که باطل میگویند، باطل را میپسندند و مردم را به سوی باطل فرا میخوانند. بلی، افراد و نهاد های که مردم را به فحشا و فساد فرا میخوانند مصؤون و آزاد اند. برعکس، کسانیکه اندیشه و منافع نظامهای حاکم را تهدید نموده و چلنج نمایند، علیه ظلم، استعمار، فحشا و فساد موقف بگیرند آنها باید حذف شوند؛ چه این حذف آنها تحریم آنها باشد یا هم به بند کشیدن و حتی ترور و حذف فیزیکی این حقگویان و حق طلبان. وحید مژده از مثالهای بارز این موضوع است. او به جز از قلم و زبان چیزی با خود نداشت اما نظام های باطل و باطل پرستان او را تحمل نتوانستند و حتی تحمل و پاسداری داعیههای را که دیگران را به سوی آن فرا میخواندند.
تنها این مورد نیست؛ با پا گذاشتن پاهای منحوس دموکراسی به این سرزمین با داعیه سعادت و بهشت دنیوی خویش، نه تنها سیاسیون و گروههای فکری – سیاسی دارای مصؤونیت نبودند برعلاوه بیش از یک میلیون انسان این سرزمین را قربانی کردند و به هزارها متنفذ، بزرگ قومی و عالم دینی را با شمشیر دموکراتیک خویش ترور و سلاخی نمودند.
پس ای مسلمانان و ای اهل خرد! امروز که به گونه جسورانه گلوهای حق را در ملاء عام می بُرند، بیایید و این گلوهای بریده شده را فریاد زنید! برخیزید و این مکلفیت عقلی و دینی خویش را ادا سازید! با ساتور حق به گردن باطل بکوبید تا باطل سرنگون شده و حق اعلام موجودیت و حاکمیت کند. ساتور شما اندیشهٔ شماست، ساتور شما زبان شماست، ساتور شما قلم شماست.