نويسنده: دکتور عبدالصبور فخری استاد پوهنتون کابل
موقف نصوص شرعی پیرامون ابداعات ادبی
چکیده:
از آن جایی که ابداع ادبی پاره ای از هنر انسانی است و هنر انسانی در قلمرو زیبایی شناسی داخل است، تلاش شده است تا نخست دیدگاه نصوص شرعی(قرآن کریم وسنت نبوی شریف) در باره پدیده های زیبایی و احساس بدان، روشن گردد و ثابت کرده شود که اسلام با زیبایی در هر فرم و قالبی که باشد نه بیگانه است ونه مخالف، بر عکس زیبایی را دوست دارد و به سوی اعتراف به زیبایی و تعبیر از آن در قالب های هنری و ابداعات ادبی فرا میخواند. برای اثبات مطلب از دوران پیامبر بزرگ اسلام و صحابه ایشان و تاریخ اسلام مثالهایی آورده شده همچنان که پیرامون شعر و شاعری به گونه اخص نصوص صریح قرآن ذکر گردیده و دیدگاه علماء در فهم آن بیان شده است.
ادبیات یکی از عرصه های تأثیر گذار در زندگی انسان است. ادبیات می تواند ملتی را جهت دهد وبه انقلاب بکشاند و به سنگر مبارزه سوق دهد ویا بر عکس از مبارزه و حرکت و فعالیت به مغاره های تنهایی و عزلت بکشاند. ادیب موفق با ابداعات هدفمند ادبی خویش می تواند ملتی را به حرکت بیاورد و به خیزش وادار سازد ویا در خواب سنگین غرقه گرداند. ادباء همواره در تاریخ بشر، ملتها را رهبری کرده اند و تمدنها را بنیاد نهاده اند و حتی توانسته اند حرکتهای فکری و اجتماعی را سمت و سو دهند. از همین روی یکی از رازهای موفقیت جریان های فکری و گسترش سریع آنها در میان اقشار مختلف جامعه وجود ادبیات بلند و حضور ادباء بزرگ در لایه های مختلف جامعه بوده است. در قرون پیشین بسیاری از شاهان و شخصیت های متنفذ نام خود را به وسیله ادبیات و تشویق ادباء جاودانگی می بخشیدند. تاریخ اسلام هم نشان می دهد که بسیاری از مکتب های فکری و سیاسی به وسیله شعر و ادبیات اندیشه خود را در میان اقشار مختلف جامعه توسعه می بخشیدند. به گونه مثال ما در تاریخ ادبیات عرب شاعران مربوط مذهب به تشیع داریم، شاعران خوارج داریم. همان سان در تاریخ اسلام نام شاعرانی نقل شده است که از موقف امویان دفاع می کرده اند، شاعران دیگری موقف سیاسی علویان را ترجیح می داده اند و شاعرانی هم از موقف عبدالله بن زبیر به دفاع بر می خاستند و بدان معروف بودند. این جهت گیری ها و جبهه گیری های ادبی به نفع یک گروه و در مقابله با گروه دیگر اهمیت ادبیات را بیشتر روشن می سازد. همین طور در دهه های اخیر در کشور ما بل در طول وعرض جهان اسلام می بینیم که عده ای از مردم به نفع یک فکر و اندیشه شعر سروده اند و عده دیگری به نفع اندیشه دیگری. از آنجایی که در قرآن کریم شماری از آیات شعراء را بد گفته اند؛ لذا بسیاری از ادباء و نویسندگان امروزی چنان فهم گرفته اند که گویا قرآن با شعر وشاعری و ابداع ادبی سر سازگاری ندارد. همین امر سبب شده که بسیاری از اسلامگراها در بسیاری از کشور های اسلامی مخصوصا کشور ما دچار یک کج فهمی افتاده اند که گویا کسی که به زبان خدمت می کند و بدان ارج می گذارد انگار که دینداریش سست است. این یک کج فهمی است. نگاه دقیق به قرآن کریم و احادیث نبوی صلی الله علیه وسلم به اثبات می رساند که یکی از رازهای اعجاز آن کتاب بزرگ در درازنای تاریخ اسلام همانا زیبایی سخن و نفس زبان آن بوده است که امام عبدالقاهر گرگانی از آن به نظم قرآنی تعبیر کرده است. از دیگر سوی بعد از قرآن کریم فصیح ترین و زیبا سخن ترین کس حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم بوده است. همین امر صاحب این قلم را واداشت تا به خاطر رفع توهم مردم کج فهم این مقاله را بنویسد تا دیدگاه نصوص شرعی را در باره ابداعات ادبی روشن سازد.
اسلام دین واقعگرا است؛ به انسان واقع بینانه نگاه می کند، وجودش را تربیت می نماید؛ روحش، جسمش، عقلش و وجدانش را تغذیه می کند. اسلام از انسان می خواهد تا همه عرصه های زندگیش را تغذیه کند، بی آنکه تغذیه یک پهلو به قیمت از میان رفتن پهلوی دیگر تمام شود، و این اعتدال ومیانه روی صفت عباد الرحمن است. الله متعال در مورد آنها می فرماید:« وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا»(سوره فرقان: ۶۷). روش میانه روانه خوی اسلام در همه امور است. اگر ورزش جسم را تغذیه می کند، واگر عبادت روح را تغذیه می نماید، اگر علم و دانش عقل را تغذیه می کند، هنر و ادب هم وجدان آدمی را تغذیه می کند. ولی آن هنر وادب، وجدان را تغذیه می کند که انسان را بالا ببرد و شخصیتش را تعالی بخشد، نه هنری که او را در حضیض گمراهی فرو برد.(۱۲: ۲۴۴-۲۴۵).
قرآن انسان را فرامیخواند که جمال وزیبایی را احساس کند و ذوق زیبایی شناسانه داشته باشد. قرآن انسان را ملتفت به زیبایی و جمالی توأم با منفعت و فائده، می گرداند که الله متعال آن را در همه چیز به ودیعت گذاشته است، و به انسان اجازه داده است تا از زیبایی و زینت برخوردار شود، چنانچه الله متعال می فرماید:
« وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ (۵) وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ»(سوره نحل:۵و۶).
و می فرماید:
« وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً»(سوره نحل:۸).
در آیات فوق لفظ «جمال» و «زینت» به کار رفته است که هر دو لفظ به زیبایی دلالت دارند و این نوع الفاظ در قرآن کریم به کثرت و در عرصه های دیگر مانند نباتات، زراعت، میوه جات وغیره نیز به کار رفته است، و در جای دیگری از قرآن کریم آمده است:« يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(سوره: اعراف: ۳۱). همچنان قرآن کریم به پدیده های زیبایی و جمال در طبیعت و زندگی اشاره می کند تا در ذهن وخرد هر مؤمنی نهال احساس زیبایی را نسبت به گوشه گوشه هستی، غرس نماید و او را دعوت می کند که به زیبایی های آسمان نگاه کند(الحجر:۱۶و ق:۶ ) و در جمال زمین تأمل کند(ق:۷، و نمل:۷ ) و به قدرت صنعتگر و بدیع الله باندیشد تا کمال قدرت خدا را در جمال آفریدگانش در یابد. آری، الله متعال جمال را دوست دارد؛ زیرا که جمیل یکی از نامهای او تعالی است. قرآن زیبایی های خود را هم در لفظ و هم در معنی و هم در موسیقی و هم در بلاغت و بیان و هم در استدلال به خوبی به نمایش می گذارد. از همین خاطر مطلوب است که جمال بیان و نظم قرآن با جمال آواز آن همراه شود تا زیبایی هایش بیشتر پدیدار گردد. روی این ملحوظ بود که پیامبر بزرگ ما می فرمود:
« زینوا القرآن بأصواتکم»(۱۵: ۵۴۵).
در عبارت دیگری فرموده بود:« آواز زیبا به زیبایی قرآن می افزاید»(شماره های۳۵۸۰و ۳۵۸۱). و فرمود:« برای پیغمبر در هیچ کاری برابر با خوش آوازی کردن با قرآن اجازه داده نشده بود »(۵: ۹۲۸). در روایتی آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم روزی به قرائت ابو موسی اشعری – رضی الله عنه- گوش می داد و یک روز بعد که با او ملاقی شد، برایش گفت: «کاش مرا می دیدی که دیشت به قرائتت گوش می دادم، در حقیقت به تو نایی از نای های فرزندان داوود داده شده است» ابوموسی گفت: اگر می دانستم قرآن را بهتر از دیشب برایت می خواندم.(۵: ۹۳۱).
ابداع ادبی جزئی از جمال شناسی به شمار است؛ آیات و احادیث زیادی که زیبایی های قدرت الله را در طبیعت و خلقت انسان روشن می سازند، نشان می دهند که اسلام به مظاهر جمال توجه دارد و بشریت را به سوی شناخت و حفظ این مظهر کمال دعوت می کند. پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم می فرماید: « خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست میدارد» (۱:ج۸ص۲۵۷). و در قرآن کریم در جاهای متعددی به حس جمال پسندی اشارتها رفته است. به گونه مثال:
« الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ »(سوره سجده: ۷)
و « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ »(سوره تین:۴)
« وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ »(سوره غافر:۶۴).
در آیات گذشته خداوند متعال به بدایع قدرت و نظام آفرینش الله در وجود انسان اشارت می کند وساختار وجودی انسان را بهترین ساختار نشان می دهد که با صیغه افضل التفضیل از آن تعبیر می نماید، این صیغه مفهوم کثرت آن صفت را در کلمه می رساند؛ زیرا وجود انسان همانگونه که از لحاظ شکل در بهترین صورت آفریده شده در وی بهترین ویژگی های معنوی را نیز خلق کرده که دیگر آفریدگان الهی از این دو نعمت ظاهری و باطنی محرومند، و از روی همین ارج و ارزشی که او تعالی به انسان قایل شده، تمام کمال ها و نعمات الهی که در روی زمین یا در آسمان ها قرار دارند، در خدمت او هستند. مظاهر جمال طبیعت و جمال انسان کم نیست، نگرش دقیق در پیرامون هر یک از مظاهر و پدیده های طبیعت، انسان را به شناخت رازهای بزرگ و دقیقی رهنمون می شود و نشانه های جمال وکمال قدرت روشنتر می گردد.
مع الاسف ادبیات امروزین جهان که تقریبا همه از چشمه مکتب های غربی آب خورش دارند، هنگامی که دل به وصف مظاهر جمال می بندند، کلیه عناصر جمال و کمال را در آن می دانند که وجود ظاهری زنی را وصف کنند ویا رابطه نا مشروع پسر و دختری را به تصویر بکشند. اسلام از جمال ظاهری زن چشم پوشی نمی کند ولی در پهلوی آن ده ها بل صدها مظاهر دیگر وجود دارد که هم از لحاظ جمال وهم از لحاظ ارزش از وصف بدن زن اهمیت بیشتر دارند و اسلام می خواهد که آن مظاهر از چشم صاحبان ذوق و اندیشه بدور نماند و برای هریک از پدیده های جمال هستی حق متناسب و در خور داده شود، از این رو، وقتی انسان در پدیده های جمال زن نگاه می کند در وجود وی مظهر جمال معنوی وتدین را مقدم تر بر مظهر جمال پیکرش می گرداند. از این لحاظ است که اسلام پیروان خود را به هنگام انتخاب همسر تشویق به انتخاب زنی می کند که با با عفت ترین و دنیدارترین است. پیامبر بزرگ ما می گوید:«یک زن به خاطر چهار صفت به نکاح گرفته می شود: به خاطر دارایی اش، به خاطر نجابت خانوادگی اش، به خاطر زیبایی اش و به خاطر دینداریش؛ وتو با گزینش زن دیندار خودت را پیروزمند گردان»(۳: /۴/۱۳۷).
معیار های جمال وزیبایی در سخن:
وقتی به زیبایی های سخن به جست وجو می نشینیم، قرآن کریم را در شیوه بیان و شرینی سخن و ایجاز ومتانت، ترکیب و انسجام، زیبا ترین و رساترین سخن در روی زمین در مابیم. بدین سبب مشرکین عرب که در زمان نزول قرآن در اوج فصاحت وبلاغت قرار داشتند به بلاغت اعجاز انگیز قرآن پی بردند و برخی از آنها که از قلب پاکیزه ای برخوردار بودند به مجرد شنیدن قرآن به آن گرویدند و متیقن شدند که سخن بشر به این رسایی وزیبایی نمی تواند بود؛ ولی برخی از کور دلان آنها که به صلاح ره نپوییده بودند، با وصف آنکه به جمال قرآن معترف بودند ولی آن را متهم به سحر بودن می کردند. وگاه متحیر شده نمی توانستند آن را به یکی از انواع معروف سخن عرب آن روزگاران، تشبیه سازند. چنانچه یکتن از اندیشمندان سخنور قریش به نام ولید بن مغیره گفته بود که من بر تمام انواع سخن عرب آشنایی کامل دارم ولی این قرآن که بر محمد نازل می شود، از سنخ دیگری است؛ نه شعر است، نه سجع است، نه کهانت است، ونه سحر. بل آن از همه این سخنها برتر است وهیچ سخنی به پایه آن نمی تواند رسید(۴: ۲/۱۹۹). برخی از کوردلان که می خواستند مردم آزاده را از گرویدن به اسلام و قرآن باز دارند، قرآن را سخن بنده و از تألیف حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می پنداشتند؛ لذا قرآن برای ابطال اندیشه خام آنها ایشان را به مبارزة شبیه سازی دعوت نمود که همانند کوتاه ترین سوره آن سخنی بسازند و از تمام نیرو و قوای خویش در این راستا استفاده کنند. فرجام این چلنج آن بود که همه در برابر قرآن زانوی عجز زدند.( سوره بقره، آیه ۲۳، و سوره یونیس آیه ۳۸). دکتر احمد محمد علی در مورد دیدگاه اسلام پیرامون احساس جمال شناسی می گوید:«زیبایی ای که از مرز ظواهر و بدن فراتر گام ننهد خداوند را از آن پسند نمی آید… زیرا در آن جز فریب چشم چیز دیگری نیست؛ زیبایی ظاهری به ریسمان های ساحران فرعون می مانست… ولی جمالی را که خداوند می پسندد آن جمالی می باشد که از مرز ظواهر فرسنگها پیش ترست. بایستی میان زیبایی های ظاهری و جمال باطنی، به عبارت دیگر میان زیبایی شکلی و جوهری تناسب و همسویی بر قرار باشد، تا آنکه جمال و زیبایی ای را که انسان ابداع می کند محبوب خداوند متعال نیز قرار گیرد».(۱۶: ۲۵).
ابداع ادبی، همانگونه که گفتیم، قسمتی از جمال عام است؛ جمال در سخن. همه هنرهای انسانی نوعی از جمال اند که از ذهن خلاق هنرمند تراوش کرده اند ونمونه های کوچکی از طبیعتی را آفریده اند که به طبیعت ساخته خداوندی مشابهت می رساند. یعنی نمونه اصلی هنر همان نمونه ایست که خداوند خلق کرده و بعد انسان هنرمند این نمونه احسن را با ذهن خلاق خویش در صورت های خرد و در قالب واژگان(شعر و داستان و مقاله) یا تابلوی نقاشی، باز آفرینی می کند. از همین روست که شاعران و داستان پردازان ونمایشنامه نگاران ما همه سعی میدارند تا آثار ادبی خود را طوری بنگارند تا با نمونه هایی که در طبیعت آفریده الهی موجود است، تصادم پیدا نکند. هرگاه چنین تصادم ونا همگونی میان آنها دیده شد آن اثر را به نقص و کوتاهی متهم می کنند. یعنی اینکه این اثر ادبی با نمونه های اعلی هم سویی نمی رساند. پس اسلام در باره این ابداع ادبی چه نظر دارد؟ ابداع ادبی برای انسان ادیب یک امتیاز و یک موهبت خدادادی است که از انسان های دیگر سلب شده است. ما اعتقاد به این داریم که هر موهبتی که انسان از آن برخوردار گردیده چیزی بیهوده وعبث آفریده نشده است وایمان داریم که خداوند هرکه را به کمال بیشتری مسلح گردانیده و توانایی بلاتری ارزیانی داشته، مسؤلیتش را هم بزرگتر گردانیده است. اگر قرار بر این بود که خداوند مواهب وغرایز انسانی را عبث وبیهوده در وجود انسانی جابجا می نمود، در آن صورت اگر این انسان مواهب خودش را بر حسب خواسته های خود بکار می برد، در این بکارگیری مواهب خویش آزاد بود و مؤاخذه و ثوابی هم در کار نبود، ولی ما دام که بیهوده نیستند ونزد خداوند جل جلاله هدف وجودی دارند، پس صاحبان آن در برابر خدا از آن ها پاسخگوی می باشند. لذا بایست این مواهب را طوری به کار برند که با اوامر خالق آنها متصادم واقع نگردند. وقتی که دانستیم مواهب انسانی از جمله ابداع ادبی نعمات الهی به شمار می آیند و ما در بکار گیری آنها بایستی مسؤلانه عمل کنیم، در این حال است که پای قضیه انتخاب و اراده انسان پیش می آید. الله متعال درسوره ق فرموده است:« مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»(ق: ۱۸) یعنی: [آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمىآورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مىكند].
برای انسان آزادی انتخاب داده می شود؛ انتخاب آگاهانه وسالم، مادامی که انسان اراده اش در دست خودش است وحق انتخاب را هم دارد، پس آنچه را که انتخاب می کند نباید با نوامیس خلقت الهی متصادم باشد. برای آنکه چنین تصادم ونا همگونی میان انتخاب انسان و ناموس کونی به وجود نیاید، خدا برای انسان دو نعمت بزرگ دیگر آفریده: عقل متفکر از یکسو و رهنمایی های الهی از دیگر سو. رهنمود های الهی توسط پیام آوران آسمانی(فرشتگان) به رسولان انتخاب شده از میان بندگان(پیامبران) رسانده می شود و پیامبران الهی پیام خدا و ارشادات او تعالی را بدون کمی وکاستی برای بندگان می رسانند. اینجاست که بایستی هنرمند و ابداعگر ادبی زیر چتر رهنمایی های الهی به پیش رود و هوای نفس خود را هم با آن خواسته های الهی همگام گرداند.
در برخی از نصوص دینی می خوانیم که اسلام از شنیدن سخن لغو و عبث جلوگیری می نماید. و از صفات مؤمنین است که هم خود از گفتن سخن لغو خود داری می کنند و هم هنگام شنیدن آن خود را به کنار می کشند، الله متعال فرموده است:
« وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ»(قصص: ۵۵).
پس اگر گوش از شنیدن سخن لغو ممنوع است چگونه زبان را این اجازت می تواند بود که سخن لغو بگوید؟ یا دست را که سخن زشت را بنویسد؟ اگر شنونده شامل کیفر می شود اولی است که گوینده یا نویسنده سخن لغو، نیز شامل کیفر گردد.
یک مثال دیگر: انسان وقتی ازدواج می کند، هر دو زن وشوهر برای یکدیگر حلال می گردند و می توانند که از همدیگر با آزادی کامل کام دل بر گیرند و در این کار گنه کار هم نمی شوند؛ ولی اگر قرار باشد که شوهری زن خودش را در راه، در پیش چشم مردم بوسه کند، یا بر عکس، این کار از دیدگاه اسلام حرام است؛ زیرا که این کار سبب انتشار فتنه و فساد در جامعه می گردد ومردم بی خرد از چنین حالتی استفاده زشت می نمایند وبدین طریق انحلال اخلاقی در میان مردم پیدا می شود. پس در صورتی که برای انسان این حرام باشد که شخصی زن خودش را در میان مردم بوسه کند چگونه حلال می تواند بود که هنر مند یا شاعری بر خیزد و رابطه نا مشروع زن ومرد را وصف نماید. مثلا رسام با رسم خود و شاعر در شعر خود و داستان نویس و نمایشنامه نویس در هنر های خود شان از چنین حالتی سخن بگویند و در وصف خویش هنر نمایی نمایند و قدرت فوق العاده ای هم از خود بروز دهند. واضح است که این چنین هنری دام شیطان است و جامعه را به سوی انحلال اخلاقی پیش می برد. این نوع هنر و ادبیات وسیله فساد در اجتماع می شود. و به خاطر همین وصف های بدور از اخلاق و فساد آفرین امرؤالقیس است که پیامبر ما در حقش فرموده است:
« امْرُؤُ الْقَيْسِ صَاحِبُ لِوَاءِ الشُّعَرَاءِ إِلَى النَّارِ».
(امرؤالقیس پرچم بردار شاعران به سوی دوزخ است)(۱:۱۲/۲۸).
بعضی از منتقدان ادبی و شاعران بر آنند که شعر موهبتی است که اراده را در آن راهی نیست. بلکه هرگاه ملکه شعری به فعالیت آغاز نماید شاعر را به دنبال خود می کشاند و وی نمی تواند در برابر قوه تهاجم شعر ایستادگی کند و اراده و انتخاب و عقل خود را در تهذیب آن به کار برد و در همان لحظه اول تولد شعر، آن را بر وفق معیار های اخلاقی ودینی بیرون آورد. این چیزی است که چند تن از منتقدان ادبی غرب چون نیچه و شوپنهاور و فروید آن را با قوت زاید الوصفی مطرح کرده اند. آنها می گویند وقتی ملکه شعر از راه می رسد شاعر را با خود می برد و بر عقل و هوش وی مستولی می گردد و شاعر یارای مخالفت با این ملکه نیرو مند را نمی داشته باشد. حتی شاعران دوره جاهلیت عرب هم به مفکوره همانندی اعتقاد داشتند و گمان داشتند که با هر شاعری یک شیطان شاعری همراه است که ملکه شعر را برایش حمل می کند. ما در حالی که به ملکه شعری و موهبت درونی شاعر اعتراف داریم و ابداع ادبی را هم از برآیند این الهام درونی می توان شمرد؛ ولی نمی توانیم آن را از دایره صنعت و اراده وکنش آگانهانه و معقول بیرون دانست. ممکن نیست که اثر ادبی بدون تفکیر و تصویر سازی از پیش ساخته شده درونی و ذهنی، ایجاد شود(۲: ۱۸).
سخن فوق این را می رساند که در کار و فعالیت های ادبی اراده آگاهانه و انتخاب، دست دراز و مداخلت مستقیم داشته و ادیب می تواند از میان موضوعات و وسائل تعبیر، آنچه را مناسب و مقتضی حال ببیند، انتخاب کند. جهت آنکه این ابداعات ادبی در مسیر سالم و درستی به پیش رود، اسلام راهنمایی های لازمی را پیش چشم ابداعگر ادبی می گذارد تا آنکه ابداع و ابتکار ادبی به کاری سازنده و سالم مبدل گردد.
قرآن کریم برای شاعران و دوستداران شعر رهنمای کلی ای را تقدیم میدارد و آن رهنمایی عبارت از جلوگیری از گویش اشعار زشت و غیر اخلاقی و تشویق به سوی گویش اشعار اخلاقمند و نیکو پسند است. همینکه قرآن شاعران و پیروان آنها را به بیهوده گویی و گمراهی توصیف می نماید و با استعمال این لفظ آنها را نکوهش می نماید، در مقابل از شاعران نیکو کار و مؤمن تمجید به عمل می آورد، خود دلیل بزرگی است که خداوند به بودن هر دو نوع شعر اعتراف می کند ولی شعر پسندیده و قابل قبول نزد او تعالی شعری است که از ایمان برخاسته باشد وبه سوی خیر و صلاح ونیکو کاری فراخواند.
الله متعال می فرماید:
«وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (۲۲۴) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ (۲۲۵) وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ (۲۲۶) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا»(سوره شعراء: ۲۲۵- ۲۲۷).
(و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند (۲۲۴) آيا نديدهاى كه آنان در هر واديى سرگردانند (۲۲۵) و آنانند كه چيزهايى مىگويند كه انجام نمىدهند (۲۲۶) مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده اند).
در آیات فوق، دوست داران شعر متصف به غوایت وگمراهی شده اند. گفته شده است شعراء در هر وادی ای سرگشته در رفت وآمد اند. یعنی سخنان ایشان از هدفمندی برخوردار نیست، لگام گسیخته حرف می زنند و بیشینه سخنان شان از آن نوعی است که خود بدان نه اعتقاد دارند ونه بدان عمل می کنند. البته اثبات این صفت ها نشان می دهد که قرآن کریم شاعران را نکوهش کرده و سخنان شان را لغو و عبث و از نوع سخنان جنون آمیز محسوب داشته است. گذشته از شاعران دوستداران شعر وشعراء را نیز نکوهیده است که آنها را دنباله رو شاعران قلمداد نموده است. آیا قرآن شعر را یکسره نکوهیده است و هیچ استثنایی را نشناخته است؟ نه، اسلام همه را نکوهش نکرده است؛ زیرا در پایان آیت گفته است:
« إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا»
این استثناء نشان می دهد که ابداعگر شعری به طور مطلق نکوهیده نیست؛ بلکه شعر زشت ومنفی از دیدگاه قرآن مردود است؛ اما کسی که مؤمن است و در پهلوی ایمانداری به کردار نیک روی می آورد، حق دارد که شعر بگوید و سخن های ادبی و ابتکارات ابداعگرانه خویش را حله ایمان و عمل صالح بپوشاند و در این راستا قلم بفرساید و ذهن و عقل و وقت خویش را بکار گیرد. این چیزی است که زندگانی پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم هم آن را تأیید می کند و احادیث متعددی نشان می دهد که آن حضرت حسان بن ثابت(رضی الله عنه) را بر منبر می نشاند و خود با یارانش در پای منبر می نشستند و به شعر های حسان که در دفاع از اسلام و مبادی راستین آن سروده شده بود، گوش می دادند و گاه گاهی از برخی از شاعران ویا صحابه خویش می خواست که برایش شعر برخی از شاعران دوره جاهلی را که در آن سخن لغو وجود نداشت، بخوانند، حتی آن حضرت وقتی به شعر بعضی از شاعران گوش می داد برخی از واژه های آن را درست می کرد تا شعرش از نگاه هدف با اهداف کلی اسلام هم سویی یابد. چنانچه چنین کاری را با کعب بن مالک انصاری که یکتن از شاعران چیره دست آن روز گار بود، انجام داده بود. آن حضرت از شعر برخی ها تمجید می کرد و به شکل ضمنی به خواندن آن تشویق می نمود، چنانچه در مورد شعر عبدالله بن رواحه فرموده بود یکی از برادر شما سخن لغو نمی گوید که منظورش همو بود.(۵: ۲۱۱).
مرحوم محمد قطب می گوید: « نه تنها ادبیات، که تمام هنر های بشری باید دارای هدف باشند باید هنر هنرمند از حقائق هستی سخن بگوید و انعکاسات آن را بنمایاند. و می گوید هنر عبارت از تلاش بشری برای بدست دادن تصویری روشن از حقائق هستی و باز تاب های آن در روان و روحیه آنها است؛ تصویری که با زبان زیبا و تأثیر آفرینی آفریده شده است. از اینجاست که موقعیت هنر و هنرمند از تشخیص مساحت و چارچوب حقیقتی که فعالیت های ادبی به آن اشارت می نماید و جهان هستی از آن سخن می گوید، تعیین وتثبیت می گردد.» (۱۲:۱۵).
اسلام هیچ زمانی در تلاش بستن راه به روی انسان های خوش ذوق نبوده است. پیوسته اسلام سعی نموده که زمینه را برای مردمی که خواهان پرورش و بکار گیری استعداد های ادبی و هنری خود بوده اند، آماده سازد. ولی در عین زمان برای آنها محدوده ای ایجاد نموده است تا نشود که اسب خیال آنها آنقدر تند بتازد که روی به انهدام و تخریب گری آورد. خداوند انسان را مسؤول استعداد هایی می داند که از طرف خداوند در وی بودیعت گذاشته شده است. تا استعداد های خدا دادی خود را در راهی بکار گمارد که برایش ترسیم شده است وهدف خیر و صالح و سازندگی جامعه و رهنمایی انسان به سوی تقوی و فضیلت و بر چیدند بساط فساد و رذیلت، متحقق گردد.
اگر قرآن کریم انسان را فرا می خواند تا به پدیده های جمال وزیبایی در آفاق و انفس نگاه کند و آن را درک نماید به این هم فراهش می خواند تا از زیبایی ها با شیوه ای زیبا تعبیر کند. این کار از طریق انواع ادبی از قبیل هنر شعر، نثر، مقامه، داستان، تمثیل و دیگر شیوه های کلام ادبی ممکن ومیسور است. از همین روی بود که آن حضرت به سخنان زیبای شاعران گوش می داد و ابداعات ادبی از قبیل خطابه و شعر را در خدمت دعوت خویش قرار می داد. آن حضرت به شعر گوش می داده چنانچه که به شعر مشهور « بانت سعاد) کعب بن زهیر و قصیده نابغه جعدی گوش داده است. در بسا موارد بوده که آن حضرت به شعر استشهاد کرده است چنانچه روایت است که ایشان در مورد یکی از اشعار لبید گفته بود:« صادق ترین سخنی که شاعر گفته است سخنی لبید است که می گوید: « ألا کل شیئ ما خلا الله باطل».(۶: ۱۰/۲۱۴). همان سان، تعداد زیادی از صحابه هم به شعر استشهاد می کردند و حتی معانی آیات قرآنی را با شعر تفسیر می نمودند و عده ای بوده اند که خود شعر گفته اند که از جمله علی بن ابی طالب، حسان بن ثابت، عبدالله بن رواحه، کعب بن زهیر و ابوبکر صدیق رضی الله عنهم مشهور اند.(۱۰:۲۱۰-۲۱۱). بعد از عصر صحابه تعداد زیادی از دانشمندان مشهور اسلام از جمله امام شافعی و عبدالله بن مبارک وغیره در شاعری دست بالا داشته اند.
در روشنی آنچه گفته آمد تأکید بر آن است که شعر و ادب بل تمام هنرهای انسانی هدفمند، دارای وظائف ویژه ای اند؛ ادبیاتی ملتزم و متعهد به اصولپایه های عقیدتی و ایمانی که دارای اهداف استوار، مضمون بلند و وظیفه درست. در قدیم انواع ادبی محدود بود و به مرور زمان ادباء قالب های جدیدی بر آن افزودند، مثلا در شعر موشحات را اختراع کردند، در نثر مقامات وداستانهای خیالی مانند رساله الغفران و هزار ویک شب را به وجود آوردند، کلیله ودمنه را ترجمه کردند(۱۲: ۲۴۱)، پس در عصر حاضر هم می توانیم که هم در شعر وهم در نثر قالب ها و فارمهای جدیدی اختراع کنیم یا از دیگران اقتباس کنیم مانند: نمایشنامه نویسی، رمان، داستان کوتاه، خاطره نویسی، سفرنامه، زندگی نامه، شعر آزاد، شعر سپید وغیره.
از لابه لای مطالب فوق به نتایج ذیل دست میابیم:
- نصوص شرعی با ابداعات ادبی نه تنها که مخالف نیست بلکه آن را تأیید می کند و به سوی آن فرا میخواند.
- نصوص دینی ما خود نمادی بلند از زیبایی و ادبیات بلند هستند، زیرا که قرآن کریم بلند ترین سخن و احادیث نبوی هم زیبا ترین سخن بعد از قرآن کریم به شمار می روند.
- هم قرآن کریم و هم سنت نبوی شریف با ابداعات ادبی لگام گسیخته و بی هدف مخالف می باشند و آن را لغو می دانند و از به کار گیری و ارتباط با آن جلوگیری می کنند.
- ابداع ادبی مانند هر فعل و سخن انسانی مسؤولیت دارد، پس بر شاعران ونوسندگان ما لازم است که مسؤولانه به سوی ابداع ادبی اقدام کنند.
- اشکالی نیست که ادیب و هنر مند ما از این آزادی بر خوردار است که افکار و اندیشه های ناب خود را در قالبها و فرمهای ادبی امروزین در بیاورد، در صورتی که مفاهیم آن درست و مطابق اصول اخلاقی و عقیدتی اسلام باشد.
قرآن کریم.
- ابن حنبل، امام احمد، (۱۴۲۰ه- ۱۹۹۹م) مسند احمد، تحقیق شعیب الارنووط و آخرون، بیروت، مؤسسة الرسالة.
- احمد، محمد علي، الأدب الإسلامي ضرورة، المملكة العربية السعودية- الرياض، دار العبيكان للنشر والتوزيع.
- الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبدالله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الهراني- تحقيق محمد حسن محمد إسماعيل الشافعي، (۱۴۱۷ه- ۱۹۹۶م)، المسند المستخرج على صحيح الإمام مسلم، بيروت- لبنان، دار الكتب العلمية.
- الباشا، عبدالرحمن رأفت، (۱۹۷۸م)، نحو مذهب إسلامي في الأدب والنقد، لبنان بيروت.
- البخاری، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل، (۲۰۰۱م) صحیح البخاری، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی.
- البیهقی، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر(۱۹۹۴)، سنن البیهقی الکبری، المملکة العربية السعودية، مكة المكرمة، مكتبة دار الباز.
- خليل، عمادالدين، منهج النقد الإسلامي، دمشق، سوريا و بيروت، لبنان، دار ابن كثير للطباعة والنشر والتوزيع.
- رابطة الأدب الإسلامي، سايد رسمي اين انجمن.
- الشیبانی، ابو عبدالله محمد بن الحسن(۱۴۰۶ه) صحیح الجامع الصغیر و شرحه النافع الکبیر، لبنان، بیروت، عالم الکتب للنشر والتوزیع.
- الصلابی، علی محمد محمد(۲۰۰۹م)، علی بن ابی طالب رضی الله عنه شخصیته وعصره، سوریا، دمشق، دارابن کثیر.
- الصلابی، علی محمد محمد(۲۰۰۹م)، عمربن الخطاب رضی الله عنه شخصیته وعصره، سوریا، دمشق، دارابن کثیر.
- ضیف، شوقی، في النقد الأدبي، القاهرة، مصر، طبع نهم.
- القرضاوی، یوسف( ۱۹۹۳م) ملامح المجتمع المسلم الذی ننشده، مصر، القاهره، مکتبه وهبه.
- قطب، محمد، (۱۹۸۰م) منهج الفن الإسلامي، لبنان بيروت، دارالشروق، الطبعة الرابعة.
- الكيلاني، نجيب، مدخل إلى الأدب الإسلامي، كتابخانه بزرگ الكترونيكي المكتبة الشاملة.
- مسلم، آبو الحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری النیسابوری، الجامع الصحیح المسمی صحیح مسلم، لبنان، بیروت، دارالجیل.
- الندوي، الشيخ محمد الرابع الحسني، الأدب الإسلامي و صلته بالحياة، لكنو، الهند، بدون تاريخ.
- الندوي، الشيخ محمد الرابع الحسني، في الأدب الإسلامي تجارب و مواقف، لكنو الهند، بدون تاريخ